رفتارها و روشهای فرزندپروری والدین پایهگذار هیجانات سالم یا ناسالم و سلامت یا بیماری روان در فرزندان است. بعضی والدین با انتخاب روشهای تربیتی درست تنها بذر عشق، احترام و استقلال را در وجود کودک میکارند، اما بعضی دیگر با رفتارهای اشتباه باعث ایجاد ترس، خشم و احساس گناه در او میشوند. متأسفانه باید گفت این احساسات و هیجانات حتی در بزرگسالی نیز با فرزند باقی خواهد ماند. تا وقتی کودک کمسنتر است و درک کاملی از محیط پیرامون ندارد، تصور میکند همه والدین اینگونهاند و به طور کلی، پدری یا مادری کردن یعنی همین کاری که والدینش میکنند. اما با بزرگتر شدن، متوجه میشوند که سایر خانوادهها خصوصیات و روشهای تربیتی متفاوتی دارند. والدین آسیب زا باعث ایجاد درد و مشکلات روانی متعددی در فرزندانشان میشوند. اما نکته مثبت این است که فرد از طریق کسب آگاهی میتواند آسیبهایش را جبران کند. اولین گام در جبران آسیب آشنایی با خصوصیات و صفات والدین آسیب زا است. در ادامه، با نگاهی به مدل طرحواره درمانی، به معرفی ویژگیهای این والدین پرداخته میشود.
والدین تحقیرکننده
والدین تحقیرکننده کودک را مسخره میکنند، به او نامهای خاص میدهند، درباره مسائلی که برای کودک مهم است با تحقیر اظهارنظر میکنند یا باعث سرافکندگی کودک میشوند. در این شرایط، کودک احساس ناچیز بودن، کمبود و طردشدگی میکند و در نهایت، نسبت به خودش نگرش منفی پیدا میکند. گاهی والدین فکر میکنند با تحقیر کردن میتوانند رفتارهای غلط کودک را تغییر دهند. کودکی که مدام تحقیر میشود نه تنها حس پذیرش را از سوی والدین ندارد، بلکه هرگز نمیتواند با آنها ارتباط سالم و سازنده برقرار کند. طبق پژوهشهای علمی انجامشده، کلمات تحقیرآمیز در مقایسه با تنبیه بدنی باعث ناسازگاری بیشتری در کودک میشود.
والدین کمال گرا
این والدین همه چیز را کامل میخواهند و وقتی راضی و خوشحال میشوند که همه چیز مطابق با برنامه و خواست آنها پیش برود. درخواستهای آنها فشاری باورنکردنی به کودکان وارد میکند که باعث ناکامی و آسیب در کودک میشود. والدین کمالگرا نسبت به اینکه چقدر مورد پذیرش دیگران قرار میگیرند و در جامعه چگونه به نظر میرسند بسیار حساساند. زندگی برای فرزندان این والدین پر از عیبجویی است. در نتیجه، کودکان احساس گناه و شرم خواهند داشت که در طول زمان ممکن است باعث ترس و اضطراب فزاینده در آنها شود.
والدین کنترل کننده
والدین کنترلکننده، از ترس اینکه فرزندانشان تصمیمهای اشتباه بگیرند یا قضاوتهای نادرست داشته باشند، آنها را کنترل میکنند. آنها به کودک اجازه نمیدهند احساسی متفاوت با احساس آنها داشته باشد و انتظار دارند که کودک تماموقت درباره نیازها و گرفتاریهای آنها فکر کند. کودکان این والدین در تصمیمها و انتخابهایشان احساس آزادی کمی دارند، همچنین، همیشه احساس میکنند قضاوتها و تصمیمهایشان اشتباه است، بنابراین، نمیتوانند بهتنهایی جهت زندگی خود را تشخیص دهند. چنین کودکی با شخصیت مستقل و جدا از والدین رشد نمیکند که باعث میشود تجربههای ناکامکنندهای در روند رشد داشته باشد.
والدین تنبیه کننده
این والدین، برای هر اشتباه کوچکی که از کودک سر میزند یا برای اینکه احساسات خاصی از خود بروز داده یا برای سرکشیهایی که مناسب سن کودک است، او را تنبیه میکنند. والدین تنبیهکننده صبر و تحمل کمی از خود نشان میدهند. آنها به برقراری عدالت و حقیقت بیشتر از احترام به کودک اهمیت میدهند. آنها کودک را در هر زمانی تنبیه میکنند و تصور میکنند باید همیشه کودک را محاکمه کنند.
والدین مهارکننده هیجانی
اغلب این والدین میخواهند کودک یاد بگیرد چگونه رفتار کند و در عین حال، آرام و بدون هیجان باشد. آنها رفتارهای پرهیجان مثل گریه کردن، خنده بلند، بازیهای پرسروصدا یا دوست داشتنهای بیش از حد را دوست ندارند. فلسفه والدین مهارکننده این است که کودک را باید دید نه اینکه به او گوش کرد. از نظر آنها صدا فقط یک دردسر است، چه ناشی از لذت و شادی باشد، چه ناشی از غم و درد. گاهی والدین، به علت نوع تربیتی که داشتهاند، از صمیمی و مؤثر و راهنما بودن ناتواناند و همدلی از خود نشان نمیدهند. بعضی دیگر، به دلیل مشکلات متعددی که در زندگی مشترکشان دارند، شدیدا درگیرند و ظرفیت روانی کافی ندارند. در هر صورت، آسیب بدون توجه به علت شکل میگیرد و کودک با احساس ناکامی بزرگ میشود.
والدین وابسته و خودخواه
کودکانی که با والدین وابسته و خودخواه بزرگ میشوند ممکن است این احساس را داشته باشند که برای انجام وظایف فراتر از سن خود بیش از حد تحت فشارند. آنها ممکن است چنین احساسی داشته باشند که جایشان با والدین جابهجا شده است و برای حمایت و درک دیگران، روی آنها حساب میشود. یا احساس میکنند قدرتمندند و باید از دیگران محافظت کنند. ممکن است احساس کنند یکی یا هر دوی والدین از آنها دوری میکنند و آنها را برای مدت طولانی تنها گذاشتهاند، یا به آنها دروغ گفته و فریبشان دادهاند. همچنین، ممکن است بفهمند والدی که از آنها سوءاستفاده میکند دمدمیمزاج، غیرقابل پیشبینی، بینظم یا معتاد به مواد مخدر است.
والدین بیش از حد حمایت کننده
این والدین به طور فزایندهای برای کوچکترین مسائل کودک نگراناند، مثل صدمه دیدن هنگام بازی یا مریض شدن. آنها انتظارات غیرواقعبینانه از کودک دارند و در بهترین حالت، در برابر وقایع، واکنشهای نامتناسب از خود نشان میدهند. به حدی که افرادی که این صحنهها را میبینند نیز متوجه این موضوع میشوند. کودکان این والدین یا با دوستانشان بیشتر از والدین ارتباط برقرار میکنند یا در برابر ترس والدین تسلیم میشوند و خانهنشین و دلواپس میشوند.
والدین بدبین
این والدین، با فلسفه اینکه میخواهند فرزندانی واقعبین پرورش دهند، همیشه نیمه خالی لیوان را به کودک نشان میدهند. معمولا این والدین در محیطهای منفی رشد کردهاند که در آنها اشتباه کردن گناهی بزرگ و جبراننشدنی بوده است. پس با میل به اجتناب از اشتباهات و اطمینان از اینکه اشتباهی رخ ندهد، پرورش یافتهاند. آنها به این نتیجه رسیدهاند که سادهتر است که به طور کلی امیدوار نباشند.
والدین آسان گیر افراطی
از جمله صفات والدین آسیب زا می توان به آسانگیری افراطی اشاره کرد. این گروه از والدین اغلب در دسترس نیستند یا بیش از حد مشغول کارهای خودشاناند. گاهی والدین از اینکه نمیتوانند وقت کافی با کودک صرف کنند احساس گناه میکنند و برای جبران، از او انتظاری ندارند یا هیچ حد و مرزی را تعیین نمیکنند. به او اجازه میدهند تلویزیون ببیند و با دادن چیزهای مورد علاقه کودک، او را لوس میکنند. این والدین معمولا برای درگیر شدن با زندگی کودک راحت نیستند که شاید به علت ترس از شنیدن خبرهای بد باشد یا به این علت که دوست ندارند درباره عواطف صحبت کنند. پس آنها در دسترس نیستند یا از تمرکز بر احساسات و هیجانات کودک دوری میکنند. آنها همچنین وقت کافی برای راهنمایی کودک نمیگذارند و اجازه میدهند کودک با آسیبهای زیادی روبهرو شود. این کودکان احساس میکنند والدینشان از آنها فاصله گرفتهاند تا از مدیریت و کنترل زندگی آنها خلاص شوند. این تفکر بهراحتی باعث قطع رابطه با والدین میشود.
کلام آخر
تجربیات مثبت در مواجهه با مشکلات و ناملایمات زندگی به افراد کمک میکند در زندگی حرکت رو به جلو داشته باشند. تجربیات منفی بهشدت بر ذهنیت فرد از خود و روابطش با دیگران اثر میگذارد و بارها در طول زندگی با آنها درگیر میشود و نمیتواند، فارغ از تأثیر آنها، کاملا آزاد عمل کند و همین جاست که تاثیر صفات والدین آسیب زا به چشم می آید. نقش والدین در چگونگی تأمین رضایتبخش نیازهای هیجانی و احساسی کودک نقشی محوری است. تجربیات اولیهای که کودک با والدین دارد تفاوتهای فاحشی در چگونگی بالغ شدن او ایجاد میکند.