بازی درمانی به زبان ساده روشی است که کودک میتواند به کمک آن به بیان احساسات پنهان خود بپردازد. از آنجا که کودکان اغلب در ابراز شفاهی مسائل خود دچار مشکلاند، با بازی میتوانند بهخوبی احساسات و هیجانات خود را بروز دهند و انتظارات خود را از والدین و مراقبان خود بیان کنند. از سوی دیگر، درمانگر متخصص نیز، با نظارت مستقیم بر روند بازی کودک، میتواند علائم و نشانههای بیماری را تشخیص دهد و با کمک این روش آسان اما رازآلود، کودک را در جریان صحیح درمان قرار دهد.
بازی درمانی چه حوزه هایی از رفتار کودک را تحت تاثیر قرار می دهد؟
در ادامه این مقاله از کودکت قصد داریم ببینیم یک بازی درمانگر به کمک بازی میتواند چه حوزههایی از اختلالات رفتاری و روانی کودک را درمان کند.
توجه، تشویق، تشخیص
طی بازی درمانی، توجه و تشویق درمانگر کودک را به سمت هدف سوق میدهد و اشتیاق او را برای رشد شخصی و افزایش ریسکپذیری شکوفا میکند. برای انجام هر چه بهتر درمان، بیش از هر چیز لازم است درمانگر به کودک گوش فرا دهد و پاسخهای درخور به او دهد تا فرد احساس کند صحبتهای او بهدرستی شنیده شده است و چشماندازش برای درمانگر مشخص است. کودک اگر احساس کند بهدرستی شنیده و درک نشده است، تجربه بسیار ناخوشایندی از جلسات درمان در ذهن او بر جای میماند و ادامه درمان احتمالا ناممکن خواهد شد.
اعتبار بخشیدن به کودکان حتی در بدترین شرایط رفتاری آنها و بسیار محترم و سخاوتمند شمردن آنها از اصول مهم این روش درمانی است و درمانگر به کودک کمک میکند بیاموزد آنچه او میاندیشد و انجام میدهد خوب، صحیح و راضیکننده است. به این ترتیب، درمانگر میتواند، پس از تشخیص، کودک را در مسیر درست درمانی هدایت کند.
تساوی قدرت کودک و درمانگر
بازی به درمانگر کمک میکند وارد دنیای ناشناخته کودک شود و نشان دهد او را به رسمیت شناخته است. در چنین شرایطی، نوعی تساوی قدرت میان کودک و بزرگسال ایجاد میشود و احتمال کمتری دارد که کودک از جانب بزرگسال احساس تهدید کند.
در چنین شرایطی، بازی برای کودک بسیار لذتبخش خواهد بود و کودک ترغیب میشود بهآرامی بنشیند و با شخصیتهای خیالیاش، غرق در دنیای عمیق خود شود. اینجا لازم است درمانگر، با اثبات خود به عنوان فردی قابل اعتماد، در طول زمان، کودک را متقاعد کند که توانسته است همدمی بیابد که میتواند با او همراهی کند و خودکاویهای شخصیاش را با او در میان بگذارد. کودک نیز، به دنبال همدلی و امنیتی که از سوی درمانگر احساس میکند، اضطراب و مقاومتهای خود را کنار میگذارد و بدون ترس از سرزنش و قضاوت، به رهاسازی خشم، ترس و نگرانی خود میپردازد و ناکامیهای خود را بر سر وسایل بازی خالی میکند.
تجربه عجیب دیگری بودن
بازیدرمانی عملکردهای مختلفی برای کودکان فراهم میکند. کودک طی بازی میتواند نقشهای جدیدی به خود بگیرد و احساسات و تجارب تازهای را تجربه کند. برای مثال، میتواند نقش مادر، پدر یا برادری را بازی کند که از آنها رنجیدهخاطر است و جای آنها حرف بزند و تصمیم بگیرد. این شیوه به او کمک میکند با چشمان آنها دنیا را ببیند و جای آنها زندگی کند. یا وقتی عروسکی را به عنوان اعضای خانواده خود در نظر میگیرد و با او وارد مکالمه میشود، میتواند انتظارات خود را بیپرده و بدون نگرانی با آنها در میان بگذارد.
کودک طی بازی یاد میگیرد چگونه باید با خیالات و واقعیتها روبهرو شود. تمام این موارد بازی را به ابزار درمانی فوقالعادهای تبدیل میکند و درمانگر نیز، به طور سیستماتیک، با استفاده از این قدرتهای شفابخش، برای حل مشکلات روانشناختی کودک اقدام میکند.
درمانگر، مادر روانشناختی کودک
بازیدرمانی بر این باور است که بهرهگیری از نگرشهای کودکمحور منجر به کشف حقایق فکری و احساسی او میشود و کودک طی بازی میتواند بهتر فکر و عمل کند و در مسیر سالمتری از زندگی قرار گیرد. در جریان این رویکرد، همانند یک مادر، که از کودک خود مراقبت میکند، درمانگر نیز از لحاظ روانشناختی از بیمار خود محافظت میکند. او هیجان و پریشانی ذهن و بدن کودک را، که خود کودک قادر به تحمل آن نیست، درک و لحظه به لحظه تایید میکند.
این مشاهدهگری اعتماد کودک را به خود و آنچه احساس و درک میکند تقویت و او را به خود واقعیاش نزدیکتر میکند و منجر به تکامل تدریجی وی میشود. در چنین موقعیتی، بهبود وضعیت و ارتقای سلامت روان کودک در حال رخ دادن است، چرا که در درون هر کودک، نیروهای درمانگری وجود دارد که طی بازی آزاد میشود.
کودک، راوی بهترین راه حل
نظریهپردازان کودک بر این باورند که توانایی کودکان، برای دستیابی به بینش، حتی بیشتر از بزرگسالان است. کودکان قادرند، همانند بزرگترها، اختلالات روانی خود را در ارتباط با درمانگران به نمایش بگذارند و درمانگر، طی بازی و تفسیر رفتار کودکان، مسیر تعارض را در آنها شناسایی کند و آنها را به سمت درمان سوق دهد.
دانستن این نکته، که کودک میتواند به وسیله بازی راهحلهایی برای تسلط بر رنج خود ابداع کند، بسیار حیرتانگیز است. درمانگر، با دقت در جزییات رفتار کودک، میتواند نحوه درست شکلگیری یا بهبود یک رابطه را کشف کند که در روایتهای بین بازی کودک بارها تکرار میشود و برای درمان کودک و از میان برداشتن مشکلات او در خانواده، از آن بهره بگیرد. البته، ایجاد چنین فضای مفید درمانی، احساسی و عملکردی جز از درمانگری حاذق و هنرمند برنمیآید.
کودک خاله بازی می کند و درمان می شود
یکی از امتیازات بازی درمانی نسبت به سایر روشهای درمانی این است که تنوع موقعیتهای احساسی، که طی بازی درمانی نمایان میشود، بسیار است. برای مثال، احساس اضطراب، گناه، ترس، ناامیدی، طرد شدن، حسادت به پدر و مادر یا خواهر و برادر، خشونت، محرومیت، احساس عشق یا نفرت از انواع احساساتی است که در بازی رخ مینماید و درمانگر علت آنها را رمزگشایی میکند.
کودک پیچیدهترین احساسات خود را در ارتباط خیالی با عروسکها، حیوانات، قطارها، ماشینها و ابزارهای بسیار ساده و غیرمکانیکی نشان میدهد و از سوی دیگر، میزان زیادی از اضطراب و هیجانات منفی خود را طی بازی با گِل و خمیر و با ضربههایی که به آنها میزند و با دستورزیهای خود تخلیه میکند. همه اینها، در کنار مکالماتی که در ارتباط با درمانگر صورت میگیرد، پیکر بازی درمانی را تشکیل میدهد و روح تازهای به روان کودک میدمد. چرا که کودک با روشهای جذاب، کودکانه و مطلوبتری اقدام به تخلیه هیجانات خود میکند و پس از پایان هر جلسه بازیدرمانی، شادمان و کماضطرابتر به سوی منزل روانه میشود.