ترس از صداهای بلند، هیولا، افراد غریبه و سایر اشیاء و حوادث پدیدهای طبیعی در دوران کودکی است. اما اگر این ترسها برای کودک و والدین اضطراب ایجاد کند، نباید دستکم گرفته شود. ترس های کودک بخش طبیعی رشد او و نشانۀ کسب آگاهی او از جهان اطراف و تلاشش برای معنیدارکردن رویدادها است. خوشبختانه، بیشتر ترس های کودکان را در سنین مختلف میتوان پیشبینی کرد و او میتواند آنها را، بهآرامی، با اعتماد به خود و به کمک درایت شما، پشت سر بگذارد.
در ادامه این مقاله از کودکت با انواع ترس های کودکان و تفاوت ترس با فوبیا بیشتر آشنا میشویم.
نوزادان دو نوع ترس را تجربه میکنند: ترس از صداهای بلند و ترس از افتادن. مغز و سیستم عصبی نوزاد در دو سال اول زندگی بسیارسریع رشد میکند، اما در ابتدای تولد، سیستم عصبی او بسیار ناکامل است؛ یعنی، آنها قادر به پردازش بعضی محرکهای حسی (مثل صدای بلند یا حس افتادن) نیستند.
برای مثال، نشاندن ناگهانی کودک یا ایجاد صدای بلند و ناگهانی ممکن است باعث ایجاد ترس یا گریه شود. با کاملترشدن سیستم عصبی کودک، او بر محیط اطراف خود تمرکز بیشتری پیدا میکند و ترسهای جدیدی پدیدار میشود. با رسیدن به هشت تا ده ماهگی، مفهوم پایداری شیء (آگاهی از اینکه حتی وقتی اشیاء یا افراد در دید نیستند، باز هم وجود دارند) نمایان میشود. قبل از این سن، از نظر کودک، وقتی اشیاء از دایرۀ دید خارج میشدند، وجود آنها ازبین میرفت. اما در این مرحله، کودک متوجه میشود در صورت پنهانشدن اشیاء آنها هنوز وجود دارند. بنابراین، وقتی والدین اتاق را ترک میکنند، کودک متعجب میشود که آنها کجا رفتند و کی برمیگردند.
در سن شش تا هفت ماهگی، بهطور معمول، اضطراب جدایی با ترس از غریبه همراه است. در این شرایط، کودک نسبت به هر شخصی غیر از مراقبین دائمی خود رفتار محتاطانهای دارد. درواقع، این ترس نشانۀ خوبی است و نشان میدهد کودک توانایی تشخیص چهرههای آشنا از غیرآشنا را کسب کرده است.
اگرچه اضطراب جدایی و ترس از غریبه یکی از مراحل طبیعی رشد است، اما گذر از آن میتواند برای والدین بسیاردشوار باشد. چراکه کودک نه تنها از نبود والدین دچار اضطراب و ترس میشود، بلکه تغییر مراقب نیز برای کودک اضطرابآور است.
برای کاهش اضطراب جدایی، با کودک بازی دالیموشه را انجام دهید. در این بازی کودک یاد میگیرد حتی اگر صورت شما را نبیند، شما همچنان حضور دارید. همچنین، میتوانید برای یک دقیقه اتاق را ترک کنید و سپس برگردید. میتوانید ابتدا کودک را با همسرتان و بعد از آن، او را با یک خویشاوند نزدیک، دوست معتمد و صمیمی یا پرستار کودک تنها بگذارید.
کودک باید فرد جدید را بهعنوان یکی از اعضای خانواده بشناسد تا وقتی او را با آن فرد تنها میگذارید، از بودن کنار او لذت ببرد. با دورههای زمانی کوتاه شروع کنید. برای مثال، ابتدا با چند دقیقه شروع کنید و طی چند هفته، این زمان را افزایش دهید. نکتۀ بسیارمهم این است که هرگز یواشکی از کودک جدا نشوید. این کار نه تنها باعث افزایش ترس کودک میشود، بلکه اعتماد او را نسبت به شما ازبین میبرد. هنگام ترک او باید خداحافظی کنید و از جملات همیشگی مثل: «دوستت دارم»، «مراقب خودت باش» یا «بهزودی برمیگردم» استفاده کنید.
وقتی کودک شروع به راهرفتن میکند؛ یعنی، حدود یکسالگی، تمایل او به استقلال و کنترل محیط اطرافش بیشتر میشود. به آن معنا که کودک از مواردی که خارج از کنترل اوست میترسد. مثل: صدای سیفون توالت، پریدن سگ یا صدای رعدوبرق.
بعضی کودکان ممکن است از حشرات یا حیوانات خاصی بترسند. برای دورکردن این ترس از کودک، میتوانید به کمک کتاب یا موزۀ جانورشناسی او را با دنیای موجودات زنده آشنا کنید. بهترین روش این است که به کودک کمک کنید احساس قدرت کند. هرچه قدرت بیشتری به آنها بدهید تا دنیای خود را کنترل کنند، آنها راحتتر میتوانند بر ترس خود غلبه کنند.
شاید شما، به عنوان یک بزرگسال، هیچ دلیلی برای ترسیدن نبینید، اما همیشه به خاطر داشته باشید، احساسات کودک را تمام و کمال بپذیرید و به آن احترام بگذارید. بهترین راه برای غلبۀ کودک بر ترسش تأیید احساس او و بیان این نکته است که ترس حسی عادی و طبیعی است و شما هم گاهی احساس ترس میکنید، ترس از چیزهایی که شبها پدیدار میشوند.
با رسیدن کودک به سن دوسالگی، تخیل کودک قوت میگیرد و با خیالپردازی، چیزهایی را میبیند که درواقع وجود ندارند. برای مثال، ممکن است کودک از درهای بسته بترسد، چراکه خیال میکند پشت آنها هیولا وجود دارد. سعی کنید از کودک بپرسید بهطور دقیق از چه میترسد و برای غلبه بر ترسهایش چه کمکی نیاز دارد. اگر کودک نیمۀ شب وحشتزده به اتاق شما آمد، او را بغل کنید و به اتاقش بروید و تا وقتی آرام نشده در اتاقش کنار او بمانید. بهتر است برای زمان خواب کودک، روال همیشگی و آرامبخشی درنظر بگیرید. از خواندن قصههایی که شخصیتهای ترسناک دارند خودداری کنید. کاری نکنید کودک با رسیدن شب و تاریکی احساس ترس کند. در دسترس فرزندتان باشید و به او اطمینان دهید هروقت او نیاز داشت شما حضور دارید.
از تخیل کودک استفاده کنید و از او بخواهید راهکارهایی برای مقابله با ترسش ارائه دهد. برای مثال، میتوانید با کمک کودک اسپری ضدهیولا درست کنید و شبها قبل از خواب، آن را کنار تخت کودک بگذارید تا در صورت لزوم، از آن استفاده کند. برای ترسهای کودک ارزش قائل شوید و خودتان عاملی برای بزرگترشدن آنها نباشید. اگر کودک نگران کمینکردن و قایمشدن هیولاهاست، به کمک هم مراسم خاصی را، برای بررسی گوشه و کنار اتاق، ترتیب دهید. میتوانید از حیوان عروسکی بزرگی بهعنوان نگهبان اتاق کودک استفاده کنید. به یاد داشته باشید، این ترسها همیشگی نیستند و به مرور زمان رفع میشوند.
با اینکه ترسها بخش طبیعی دوران کودکی است، آیا میتواند تبدیل به فوبیا شود؟ کارشناسان به این پرسش پاسخ منفی میدهند. درواقع، تبدیل ترسهای کودکی به فوبیا امری غیرمعمول است، زیرا فوبیا بهعنوان ترسی غیرمنطقی شناخته میشود. این در حالی است که بیشتر ترسهای کودکان فقط از نظر بزرگسالان ترسی غیرمنطقی است، اما به نظر کودک، این ترسها خیلی هم منطقی و بهجا هستند. ترسهایی که در بزرگسالی فوبیا نامیده میشوند (مانند ترس از تاریکی، صداهای بلند یا ترس از حمام) در کودکی بهعنوان ترسهای غیرمنطقی شناخته نمیشوند.
والدین میتوانند به کودکانشان کمک کنند راحتتر با ترسهای دورۀ کودکی کنار بیایند و آنها را حل کنند. برخی کودکان در مواجهه با صداها، شلوغی، غریبهها و تاریکی دچار اضطرابی جدی میشوند. به ترسهای کودکان احترام بگذارید، آنها را شناسایی کنید و کودکانتان را مقابل آنها توانمند کنید.
ترس های کودکان را با آغوش باز بپذیرید، برای گذراندن این مرحله همراهشان باشید و به آنها احساس امنیت و آرامش دهید.
روابط مثبت بین والدین و فرزندان برای رشد کودکان مهم است. روابط مثبت با کودکان…
نوع تفکر شما در مورد تربیت فرزندتان، در ایجاد رابطه با آنها تفاوت ایجاد میکند.…
دنیای دیجیتال بخش جداییناپذیر زندگی ما و فرزندانمان است. در یک دوره جامع آموزشی تلاش…
سلامت روان، بسیار فراتر از وجود برخی از اختلالات است. وقتی صحبت از سلامت روان…
توسعه تاب آوری یک سفر شخصی است و شما باید از دانشی که نسبت به…
کودکان تاب آور میتوانند پس از تجربه شکست، بهبود یابند و به زندگی عادی خود…