والدگری، بهراستی، ماجراجویی شگفتانگیزی است و تقریبا تمام پدر و مادرها این موضوع را تصدیق میکنند. رشد و پرورش یک انسان و تربیت او افتخار و امتیازی است که تنها نصیب پدر و مادرها میشود. از سوی دیگر، شگفتانگیز و فوقالعاده است که شاهد رشد یک کودک باشید و در کنار او بزرگ شوید. اما والدگری بخشهای آزاردهنده، ناامیدکننده، چالشبرانگیز و گاها دیوانهکنندهای نیز دارد و چنین بخشهایی قابلیت این را دارند که زیبایی پدر یا مادر بودن را در چشم شما کاهش دهند. به همین دلیل، در این مقاله از کودکت، به روشهای بسیار مؤثری پرداخته شده است که میتوانند هنگام بروز چالش های والدگری به شما کمک کنند.
بدون شک یکی از مهمترین چالش های والدگری برقراری نظم و انضباط است. بسیاری از والدین بهدشواری میتوانند نظم و انضباط را در رابطه با فرزندانشان برقرار کنند. سخت است هنگام پریشانی کودک، که از حضور در جمعیت زیاد یک فروشگاه ناشی شده است، اوضاع را سر و سامان دهید. سخت است وقتی کودک، در موقعیتی عصبانیکننده، ناخنهایش را در پوست شما فرو میکند، با او به شکلی صحیح مواجه شوید. سخت است وقتی فرزند دبیرستانی شما کارت اعتباریتان را برداشته است و از معذرتخواهی امتناع میکند، رفتار او را اصلاح کنید.
در تمامی این موارد، بسیار دشوار است ثابتقدم بمانید. حفظ قاطعیت، وقتی کودک اصلا به حرفهای شما گوش نمیدهد، بسیار دشوار است. واقعیت این است که برقراری انضباط و تربیت کودک بسیار دشوار است، چرا که والدگری اصلا کار سادهای نیست.
در وهله نخست، شما باید بهدرستی درک کنید که انضباط به چه معناست. تربیت کودک به معنای ملامت و توبیخ مداوم او و کنترل کردنش نیست. با توجه به گفتههای یک رواندرمانگر به نام تینا پاین برایسون، «رفتارهایی که از همه چالشبرانگیزتر است و شما را بهواقع دیوانه میکند، همه یک نکته مهم را نشان میدهد. این مسائل به حوزههای خاصی اشاره میکند که در آنها، فرزندتان به آموزش، پشتیبانی و ایجاد مهارت نیاز دارد. بنابراین، به جای تمرکز بر آنچه باید از کودک بگیرید تا درسهایش را بیاموزد، بهتر است به مواردی بپردازید که باید برای او فراهم کنید تا دارای نظم و انضباط درونی شود.»
سرک کشیدن به همه گوشههای خانه، هل دادن اشیاء، آزمایش کردن همه چیز و فراموش کردن حرفها و دستورها در ذات کودکان است. اما نکته اینجاست که چنین رفتارهایی معمولا زمانی اتفاق میافتد که شما در خستهترین و بیانرژیترین حالت خود قرار دارید.
همچنین، بسیار مهم است که شما بر منظم کردن خودتان هم کار کنید و تا حد ممکن، آرام بمانید و اگر این امکان وجود ندارد، وقفهای در جریان امور ایجاد کنید. چراکه واقعیت انکارناپذیر این است که پاسخ حاکی از استرس شما واکنش سرشار از استرس کودک را به دنبال خواهد داشت. «وقتی عصبانی و غیرقابل پیشبینی باشید و به صورت واکنشی پاسخ دهید، مغز بدوی فرزند شما سیگنال تهدید را دریافت میکند و واقعیت این است که مغز، در وهله نخست، قرار است امنیت فرد را برقرار کند. در نتیجه، وقتی کودک احساس امنیت نداشته باشد، به هیچ عنوان، یادگیری اتفاق نخواهد افتاد.»
برای مثال، وقتی کودک شما قشقرق به پا کرده است یا فرزند نوجوانتان در خانه پا میکوبد و فریاد میزند: «ازت متنفرم.»، بهتر است اصلا خود را درگیر نکنید. در باقی موارد، باید با در دست داشتن عواقبی صریح و متناسب با عمل، وارد میدان شوید. برای مثال بگویید: «تو تا یک ماه اجازه استفاده از ماشینت رو نداری.» کلید موفقیت این است که عواقب رفتار کودک را با احتیاط انتخاب کنید و در اجرای آنها ثابتقدم باشید.
پردازش آنچه در چنین موقعیتی روی میدهد نیز بسیار ارزشمند است. شما میتوانید درباره آنچه باعث شده کودک چنین رفتاری بکند، چرا چنین تصمیم اشتباهی گرفته، پس از آن چه احساسی داشته است و چگونه میتواند از رخ دادن مجدد آن جلوگیری کند صحبت کنید.
وقتی جو خانه یا فضای میان شما و کودک آرام شد و همه افراد به حالت عادی بازگشتند، همراه با کودک کاری انجام دهید. این گام کمک میکند اتصال مجدد را برقرار کنید و یادآوری میکند هر دوی شما در یک تیم هستید. باغبانی کردن، آشپزی یا تمیز کردن قسمتی از خانه نمونههای خوبی از کارهای اشتراکی به شمار میرود.
انجام تکالیف مدرسه، به دلایل متعددی، میتواند باعث جنگ اعصاب برای شما و فرزندتان شود. ممکن است کودک، به علت رسیدن به جوابهای صحیح سؤالات، بهشدت مضطرب شده باشد. ممکن است او تمام شب را برای حل کردن چند مسئله ریاضی سپری کرده و اکنون خشمگین باشد. ممکن است کودک حتی از شروع انجام تکالیف سر باز بزند. ممکن است فرزند شما از مدرسه به خانه بیاید، در حالی که تکالیف بسیار زیادی بر دوشش گذاشته شده است. ممکن است احساس خودتان این باشد که این همه مشق و تکلیف فرصت با هم بودن خانواده را از شما گرفته است. تمام این موارد ممکن است در نهایت باعث ایجاد احساس بدبختی شود.
مثل مورد پیش، اولین قدم این است که نگرش خود را نسبت به تکالیف مدرسه عوض کنید. به طور خلاصه، این موضوع را به یاد داشته باشید که آنها تکالیف شما نیستند. وقتی مسئولیت انجام تکالیف را از روی دوش کودک برمیدارید و خودتان آن را به عهده میگیرید، در واقع، فرصت یادگیری و رسیدن به هدف را از کودک دریغ کردهاید.
دل انتونیا، روزنامهنگار و نویسنده باتجربه و والد چهار کودک، در مقایسهای بهجا و زیبا، این موضوع را بیان کرده است: هدف بسکتبال انداختن توپ در سبد نیست. «اگر اینطور بود، همه از یک نردبان استفاده میکردند یا سبد را در نقطهای پایینتر قرار میدادند. اما نه! هدف یادگیری این است که چگونه یک بازیکن، با حداکثر تلاش خود، میتواند توپ را درون سبد بیندازد، چگونه میتواند در مقام عضوی از یک تیم رفتار کند، چگونه از قوانین بازی پیروی میکند و حتی، نهایتا اینکه آیا همه میخواهند در این میدان حضور داشته باشند یا خیر.»
به علاوه، وقتی شما از نظر عاطفی بر انجام تکالیف مدرسه فرزندتان سرمایهگذاری میکنید، این پیام را به او میدهید که گزارش مدرسه، پروژه علمی یا نمراتش مهمتر از با هم بودن شما، ارتباطتان با هم و هویت آنهاست. در این فرایند، شما حتی ممکن است به طرف بد ماجرا تبدیل شوید. وقتی زمین و زمان را به هم میدوزید تا کودک بنشیند و تکالیفش را تمام کند، ناگهان مقصر این موضوع شناخته خواهید شد که تکالیف دشوارند یا او کاردستیاش را در خانه جا گذاشته است.
کلید حل این مسئله آن است که هدف واقعی انجام تکالیف را به خاطر بسپرید. برای کودک لازم است که بیاموزد، که اشتباه کند و دوباره بیاموزد. تکالیف به معلم مدرسه نشان میدهد وضعیت درسی کودک شما چگونه است. با استفاده از این فرصت، شما میتوانید اتصالی با فرزندتان برقرار کنید تا به او بگویید به تواناییها و شایستگیهایش باور دارید و بهترین تلاش او همیشه کفایت میکند.
شما میتوانید، با کمک به فهم آموزشها و تشویق کودک به تصمیمگیری درباره تکالیف مدرسه، از او پشتیبانی کنید. دل آنتونیا این موضوع را با مثالی بیان میکند: «کی برنامه داری که تکالیفت رو انجام بدی؟ تو از ساعت ۴ تا ۵ تمرین فوتبال داری و دوستت هم قراره برای شام بیاد پیشمون.»
او همچنین بیان میکند که هر موقعیتی منحصربهفرد است و هر کودکی هم با بقیه تفاوت دارد. گاهی اوقات و بهخصوص وقتی کمک به کودک سرانجام باعث میشود شما تمام مسئلههای تکلیفش را حل کنید، بهترین کار این است که از یک معلم سرخانه کمک بگیرید. گزینه دیگر صحبت کردن با معلم مدرسه است. ممکن است کودک واقعا مجبور به انجام تکالیفی باشد که از حد توانش بیرون است. شاید میخواهید بدانید تمام کردن یک مشق واقعا چقدر باید طول بکشد، چرا که به نظرتان میرسد فرزندتان زیاد از حد برای تکالیفش وقت صرف میکند.
والدگری وظیفه دشواری است، اما شما قطعا میتوانید بر چالش های والدگری فائق شوید. فقط گاهی، انجام این کار به ایجاد تغییرات جزئی در نحوه تفکر شما احتیاج دارد. گاهی نیاز است استراتژیهای خلاقانهای را به کار بگیرید. گاهی هم تنها کافی است چشم خود را بر مسائل ببندید.
به هر حال، بخشهای آزاردهنده و ناامیدکننده والدگری تصویر کاملی از آن نشان نمیدهند. واقعیت این است که چالش های والدگری میتواند فرصت بسیار خوبی برای رشد شما و کودک فراهم کند. اگر در زمینه آموزش نظم و انضباط به کودک و همچنین انجام تکلیف مدرسه سوال یا نظری دارید میتوانید زیر همین مطلب یا در شبکههای اجتماعی کودکت مطرح کنید.
روابط مثبت بین والدین و فرزندان برای رشد کودکان مهم است. روابط مثبت با کودکان…
نوع تفکر شما در مورد تربیت فرزندتان، در ایجاد رابطه با آنها تفاوت ایجاد میکند.…
دنیای دیجیتال بخش جداییناپذیر زندگی ما و فرزندانمان است. در یک دوره جامع آموزشی تلاش…
سلامت روان، بسیار فراتر از وجود برخی از اختلالات است. وقتی صحبت از سلامت روان…
توسعه تاب آوری یک سفر شخصی است و شما باید از دانشی که نسبت به…
کودکان تاب آور میتوانند پس از تجربه شکست، بهبود یابند و به زندگی عادی خود…