تقریبا تمام کودکان تا حدودی و با درجات متفاوت اضطراب جدایی از والدین را در موقعیتهای مختلف تجربه میکنند. اضطراب جدایی مرحلهای طبیعی در رشد عاطفی کودکان است و زمانی به وجود میآید که کودکان درمییابند، افراد و اشیای مختلف حتی در صورت نداشتن حضور فیزیکی امکان وجود داشتن دارند. این مفهوم «پایداری یا ماندگاری اشیا» خوانده میشود. اضطراب جدایی یکی از مواردی است که در روانشناسی کودک باید با دقت بیشتری در دورههای تربیتی به آن توجه شود.
خردسالان و کودکان نوپا در بیشتر مراحل و در سطوح گوناگون رشد، اضطراب واقعی یا واقعیت جدایی از والدین را تجربه میکنند و علائمی در این زمینه بروز میدهند. اگر به این اضطراب از دریچه اصطلاحات و سطوح تکامل و رشد نگاه شود، بویژه از زاویه تکامل برقراری ارتباط با دیگران، موضوع کاملا طبیعی خواهد بود. کودکی بیدفاع، نسبت به جدایی از کسانی که از او مراقبت میکنند و به او توجه دارند به شکلی طبیعی واکنش نشان میدهد.
از بسیاری جهات، نگرش و برخورد افراد نسبت به اضطراب جدایی ریشه در فرهنگ آن جامعه دارد. برای مثال، در کشورهای غربی، والدین تمایل دارند کودک از همان سنین کم مستقل بار بیاید. اما در بسیاری از فرهنگهای دیگر، به ندرت اتفاق میافتد کودک زیر یک سال را از مراقبان اصلی جدا کنند.
صرفنظر از بررسی ریشهها و علت این پدیده، پذیرش و مواجهه با اضطراب جدایی هم برای کودک و هم برای والدین موضوعی دشوار است. خبر خوب اینکه اضطراب جدایی اتفاقی موقتی و قابل مدیریت است. بنابراین، سعی کنید به جای نگرانی، از دانستن این لذت ببرید که شما مهمترین فرد در زندگی کودک هستید.
روشهای گوناگونی برای کاهش اضطراب جدایی وجود دارد. برای اینکه بتوانید پدر و مادری شاد باشید، نیازمند صرف وقت برای خودتان هستید. به همین علت، بهتر است با راههایی آشنا شوید تا بتوانید به کودک کمک کنید این دوران را با حداقل آسیب و ناراحتی طی کند و در عین حال، زمانی هم برای خودتان باقی بماند. در ادامه، به تعدادی راهحل برای کاهش اضطراب جدایی در کودکان اشاره میشود که ممکن است برای شما کارساز باشد.
اگر قرار است سر کار برگردید، بهتر است وظیفه مراقبت از کودک را به کسانی بسپارید که برای کودک آشنا هستند، مثل پدربزرگ و مادربزرگ، خاله یا عمه. ممکن است کودک همچنان از اینکه شما ترکش کردهاید احساس ناراحتی کند، اما پذیرش چنین موقعیتی، وقتی افراد آشنا اطرافش هستند، آسانتر است.
اگر افراد آشنا مثل خاله و مادربزرگ امکان نگهداری از کودک را ندارند و قرار است از افراد غریبه کمک بگیرید، بهتر است برای مدتی، علاوه بر مراقب یا پرستار جدید، شما هم حضور داشته باشید تا رابطه کودک و مراقب در حضور شما شکل گیرد. در چنین شرایطی، وجود شما به کودک آرامش کافی میدهد تا بتواند وارد رابطهای جدید شود.
برنامه کوتاه و جذابی انتخاب کنید و وقتی خواستید از کودک جدا شوید و موقع خداحافظی، از این برنامه استفاده کنید. برنامهای همیشگی و قابل پیشبینی به کودک کمک میکند در روند جدا شدن از مراقبان خود توانا شود و در عین حال، اعتمادش نسبت به آنها از بین نرود. پس یک جمله معمولی و کوتاه مثل دوستت دارم عزیزم و خداحافظ و آغوشی گرم را امتحان کنید تا کودک به مرور زمان به آن عادت کند.
مانند هر تغییر دیگر در زندگی، به کودک فرصت دهید بهتدریج با جدایی کنار آید. چه مراقب کودک آشنا باشد و چه غریبه، روشهای زیر میتواند در این فرآیند به شما و کودکتان کمک کند.
اگر جدا شدن از سمت کودک صورت گیرد، پذیرش این قضیه برایش سادهتر خواهد بود. به کودک اجازه دهید چهار دست و پا به اتاق دیگری برود (باید از قبل مطمئن شوید اتاق امن است)، سپس بعد از گذشت چند دقیقه، به سراغش بروید. همچنین، میتوانید به کودک بگویید دارید از اتاق بیرون میروید و بهزودی برمیگردید. با این کار، کودک متوجه میشود اگر شما برای چند دقیقه حضور نداشته نباشید، اتفاق خاصی نمیافتد، همچنین، میفهمد شما همیشه برمیگردید.
برای اینکه کودک به جدایی از شما عادت کند، باید به او زمان دهید. قبل از اینکه از کودک جدا شوید، از مراقب بخواهید چند روز، وقتی شما هم هستید، حاضر شود و در حضور شما، با کودک بازی کند و با او ارتباط برقرار کند. برای دفعات بعد نیز بهتر است مراقب سی دقیقه قبل از خروج شما در خانه حاضر باشد. چنانچه کودک را به خانه دوست یا مادربزرگ میبرید، باز هم باید کمی زودتر به آنجا بروید و در حضور خودتان، امکان انس گرفتن کودک با فضا و فرد تازه را فراهم کنید.
همیشه قبل از جدا شدن از کودک، او را ببوسید، در آغوش بگیرید و از او خداحافظی کنید. به او بگویید کجا میروید و چه زمانی بازمیگردید، اما خداحافظی را طولانی نکنید. هرگز مخفیانه از کودک جدا نشوید؛ با این کار به او حس ناامنی و نگرانی خواهید داد. نگذارید کودک حس کند یکباره غیب شدهاید.
احساس کودک تا حد زیادی با احساسی که شما ابراز میکنید هماهنگ است. بنابراین، نسبت به مراقبی که انتخاب کردهاید شوق و هیجان نشان دهید و هنگام جدا شدن از کودک، گریه نکنید یا اندوهگین نشوید. هرچه اشتیاق و علاقه شما نسبت به پرستار و فردی که از کودک مراقبت میکند بیشتر باشد، کودک هم همین احساس را نسبت به آن فرد پیدا خواهد کرد. از ابراز احساسات شدید و گریه کردن پرهیز کنید تا اضطراب جدایی در کودک تقویت نشود. بیشتر اوقات، پرستاران کودک میگویند او، قبل از اینکه والدین کاملا از منزل خارج شوند، به شرایط عادی برمیگردد و گریهاش بند میآید.
وقتی خانه را به قصد محل کار یا انجام کارهای روزمره ترک کردید، دیگر به منزل بازنگردید. لازم نیست به خانه برگردید و وضعیت کودک را مدام بررسی کنید. این کار باعث ایجاد دردسر برای خودتان، کودک و پرستار میشود.
در آغاز نباید کودک را برای مدتی طولانی تنها بگذارید. برای مثال، اولین بار با یک ساعت شروع کنید؛ یک ساعت کودک را پیش پرستار بگذارید و بعد از آن، به خانه برگردید. به کودک اجازه دهید به طور تدریجی با پرستار آشنا شود و به او عادت کند. کنار آمدن با اضطراب جدایی فرآیندی زمانبر است و باید برای آن وقت زیادی بگذارید.
اضطراب جدایی برای والدین هم بسیار دشوار است، بهویژه وقتی کودک هنگام جدایی دچار حالات هیستریک میشود (احساسات بیش از حد، رفتارهای هیجانی، افراطی و غیر قابل کنترل) یا به یکی از والدین وابستهتر است. در چنین شرایطی، ممکن است احساس گناه کنید یا مدام نگران باشید که در نبود شما، چه اتفاقی برای کودک میافتد.
واقعیت این است که اگر قرار باشد تماموقت در اختیار کودک باشید و مدام به کودک توجه کنید، شما هم دچار آشفتگی، خستگی و در موارد شدید، تنفر میشوید. وجود چنین احساساتی طبیعی است، اما به یاد داشته باشید، اضطراب جدایی طبیعی و موقتی است. با این جدایی، او یاد میگیرد به شما اعتماد کند و مهارتهای مهمی در زمینه استقلال در او شکل میگیرد. ممکن است در فرآیند کاهش اضطراب جدایی، احساس خستگی و فرسودگی کنید، اما بدانید اضطراب جدایی نشانهای از دلبستگی ایمن است.
اضطراب جدایی برای کودکان در شبها بسیار جدی است. بنابراین، سعی کنید ساعتهای قبل از خواب تا حد ممکن سرگرمکننده، دلگرمکننده و آرام باشد. قبل از خواب، زمانی را به قصه و لالایی خواندن، بغل کردن و بوسیدن اختصاص دهید. اگر پس از ترک اتاق، کودک شروع به گریه کرد، برای اطمینان خاطر او و خودتان، به او سر بزنید، اما این دیدارها باید کوتاه و بدون هیجان باشد تا کودک استقلال را یاد بگیرد و به تنهایی بخوابد.
هر کودکی شخصیت منحصر به فردی دارد، بنابراین، ممکن است کودکان مختلف درجات گوناگونی از اضطراب جدایی را تجربه کنند. اگر با روشهایی که گفته شد اضطراب جدایی کاهش نیافت، باید این موضوع را دقیقتر بررسی کنید. بررسی موارد زیر در این زمینه به شما کمک میکند:
شاید استمرار گریه و اضطراب جدایی فرزندتان، ناشی از ناهماهنگی و موثر نبودن پرستار کودک یا مهدکودک است. با بررسی این موضوع، میتوانید مشکل را با تغییر مهد و مربی برطرف کنید.
برای اینکه کودک به نبودن شما عادت کند، بهتر است او را در دورههای پانزده دقیقهای با کسی که با کودک آشناست تنها بگذارید. با این روش، کودک مطمئن میشود در صورت ترک او دوباره برمیگردید. پس از اینکه کودک به این وضعیت عادت کرد، بهتدریج پانزده دقیقه را به یک ساعت افزایش دهید.
آیا صبر میکنید حواس کودک پرت شود و یواشکی او را ترک میکنید؟ آیا عصبی و پرتنش هستید؟ آیا هنگام خداحافظی، به محض خارج شدن از دید کودک، شروع به گریه میکنید؟ به جای این کارها، شیوه خداحافظی خود را تغییر دهید. برای مثال، خیلی سریع و بدون آب و تاب، کودک را ببوسید و خداحافظی کنید. برخورد آرام شما به او اطمینان میدهد بهزودی برمیگردید و اضطراب جدایی در او کاهش پیدا میکند.
شما چه تجربهای از اضطراب جدایی در کودک خود داشتهاید؟ با نوشتن تجربیات خود از اضطراب جدایی، شاید بتوانید به مادران دیگر هم در کنار آمدن با این موضوع کمک کنید.
روابط مثبت بین والدین و فرزندان برای رشد کودکان مهم است. روابط مثبت با کودکان…
نوع تفکر شما در مورد تربیت فرزندتان، در ایجاد رابطه با آنها تفاوت ایجاد میکند.…
دنیای دیجیتال بخش جداییناپذیر زندگی ما و فرزندانمان است. در یک دوره جامع آموزشی تلاش…
سلامت روان، بسیار فراتر از وجود برخی از اختلالات است. وقتی صحبت از سلامت روان…
توسعه تاب آوری یک سفر شخصی است و شما باید از دانشی که نسبت به…
کودکان تاب آور میتوانند پس از تجربه شکست، بهبود یابند و به زندگی عادی خود…
View Comments
سلام
ممنون از مطالب خوبتون
من مشکلی پیدا کردم پسرم تازه شده ۱۱ ماهش از شیر شب هم نگرفتمش به علت کمبود وزن دکترش تاکید زیادی داره هنوز شب بهش شیر بدم
حدود دو هفته پیش من مجبور شدم برای دوساعت برم بیرون از خونه و پسرمو گذاشتمش پیش پدرش وقتی برگشتم واکنشی نشون نداد وقتی می رفتم باهاش خداحافظی کردم و دید که من رفتم بیرون ولی بعد از اون روز شبا که برای شیر خوردن بیدار میشه دیگه نمی خوابه به شدت بهم می چسبه نمی ذاره ترکش کنم و کلا بیدار میشه
راستی از چهار ماهگی اتاقشو جدا کردم همیشه وقتی شیر میدادم وقتی سیر میشد غلت میزد و می خوابید الان سریع لباسمو میگیره که تنهاش نذارم وقتی هم تنها بذارم به شدت گریه میکنه کلا دوهفته است نخوابیدم خوب همش استرس دارم الان بیدار میشه و باز باید یک ساعت تلاش کنم تا بخوابونمش واقعا خسته شدم نمی دونم چکاری درسته براش انجام بدم
یک شب هم که تازه شیر خورده بود و خوابید دوباره بیدار شد منم چون اونشب حالم خوب نبود سریع به اتاقش نرفتم حدود ده دقیقه ای گریه کرد و بعد خوابید
ایا اینکه بذارم گریه کنه خوبه استرس نمی گیره ؟
واقعا تو هر کتابی یک راه حل دادن یکی میگه گریه کنه یکی میگه گریه نکنه واقعا سردگم شدم
یکبار هم امتحان کردم هر چند دقیقه بهش سر زدم ولی هر دفعه گریه اش شدید تر میشد و اصلا نخوابید
ولی اگر نرم سراغش می خوابه ولی نمی دونم برای اینده اش می ترسم که روش تاثیر بد نذاره بذارم گریه کنه
از شما خواهش میکنم راه حلی بهم پیشنهاد بدید که این اضطراب جدایی شب رو کمش کنم
ممنون
دوست عزیز،
یک سالگی یکی از زمانهایی است که کودک اضطراب جدایی رو به خوبی تجربه میکنه و بیشتر کودکان، این اضطراب رو زمان خواب شب دارن. میشه گفت شروع جدی اضطراب جدایی از یک سالگی است، پس ممکنه این موضوع به تجربه یک بار نبودن شما مرتبط نباشه.
در مورد خواب شب، محققان راههای مختلفی را پیشنهاد کردن اما باید ببینید چه موضوعی اولویت خانواده شما است. اگر استراحت شبانه خانواده اولیت شما است، بهتره سراغ راههایی برید که کودک رو به نتیجه میرسونه جز خوابیدن چارهای نیست. ضمنا طبق آخرین مطالعات، از مهمترین دلایل بیدار شدن شبانه، شیر خوردن و بیداری اتوماتیکی است که به خاطر شیر خوردن اتفاق میوفته. با توجه به افزایش سن، افزایش توجه محیطی و درک تنهایی، بهترین کمک به کودک، آموزش خواب شبانه است. در این رابطه مقالات متعددی در سایت کودکت منتشر شده.
سلام ببخشید اگر این حس در کودک نسبت به مادر و پدرش خیلی کم باشه غیر طبیعی نیست؟من گاهی ناراحت میشم که بچم از بغل من بغل همه میره و تو جمع کمتر میاد سمتم تازه یک سالش شده و همیشه پیش خودمه خیلی سعی میکنم بهش محبت کنم اما انگار هیچ وابستگی ای به من نداره نمیدونم حس میکنم چون ۴ ماه بیشتر بهش شیر نداشتم بدم اینجوری شده اما نگران هستم که در اینده نسبت به والدینش سرد باشه..البته باید بگم با این سنش خیلی قلدر هست و منو میزنه و مدام جیغ میکشه..ایا جزو شحصیتشه؟؟