غالباً به پسربچهها گفته میشود مثل مرد رفتار کنند. این رویکرد میتواند کاملاً زیانآور باشد. در این مقاله، با پنج روش مؤثر برای دوری از این کلیشه های جنسیتی در تربیت کودکان آشنا خواهید شد.
تلاش برای آموزش مرد شدن به پسربچهها، حتی اگر با بهترین نیتها هم باشد، کودک را به پروژهای جزئی تقلیل میدهد. این تلاش از شخصیت منحصربهفرد کودک چشم میپوشد تا او را بهزور در قالبی سنتی بگنجاند.
بسیاری از کودکان پسر یاد میگیرند احساساتشان را پنهان، سرکوب و پایمال کنند. بهاستثنای احساس خشم، پسرها معمولاً در درک اینکه چه احساسی دارند عاجزند. زمانی هم که به بزرگسالی میرسند، حضور داشتن ازنظر احساسی در روابط مختلف به چالشی برایشان تبدیل خواهد شد. از این هم بیشتر… خیل عظیمی از عواقب منفی با این سرکوب احساسات کودکان پسر در ارتباط است. دامنه این عواقب از ناکامی و کمکاری در تحصیلات تا رفتارهای مخربی مانند سوءمصرف مواد مخدر، دعوا و بیمسئولیتی کشیده میشود.
بههرحال، آنچه بنای شخصیت هر پسری را پایهگذاری میکند ارتباطات و اتصالات او با کسانی است که میشناسد و دوست میدارد. هیچ والدی نمیتواند کودک پسرش را به انسانی آسیبناپذیر تبدیل کند. اما هیچ پدر و مادری نباید قدرت ارتباط با فرزندانش را در نیرو بخشیدن و دادن امنیت به آنها دستکم بگیرد.
حمایت کردن از کودک پسر، در وهله اول، به معنی درک تهدیدهایی است که در اثر فشارهای اجتماعی به او وارد میشود. برای بیشتر پسربچهها این فشار عملاً از همان بدو تولد آغاز میشود. از وقتی بهمحض گریه به او گفته شود: «شششش… مرد که گریه نمیکنه!»
بعدتر، اگر کودک پسر با عروسکها یا دیگر اسباببازیهایی که بهاصطلاح مخصوص دختراناند بازی کند، مورد عتاب یا دستکم راهنمایی قرار میگیرد. دعوت کردن دختربچهها به بازیها یا مهمانیها یا دوست شدن با آنها نیز معمولاً شامل همین عکسالعملهای جنسیتی خواهد بود. در ادامه و در فعالیتهای ورزشی یا فرصتهای بازی در مدرسه، فشارها روی کودکان پسر افزایش مییابد تا مطابق با این کلیشه های جنسیتی در تربیت کودکان بزرگ شوند: تا عاشق رقابت باشند، تا بهرغم دردها و زخمها به بازی ادامه دهند، تا دنبال برتریجویی باشند و مواردی از این قبیل.
در چنین موقعیتهایی، کارهای بسیاری هست که والد میتواند انجام دهد: دخالت کردن در روند امور، هنجارسازی در مبارزهها و کشمکشهای کودکان پسر و اطمینان از اینکه روابط و صمیمیتشان با فرزندشان پناهگاهی برای او خواهد بود. برای مثال، وقتی فشارها برای تطبیق دادن پسری از حد تحمل او خارج میشود، پدر یا مادر میتوانند از او بپرسند آیا در مدیریت این موقعیت به کمک نیاز دارد یا خیر. آنها میتوانند برای یافتن ایدههایی که میتوان عملی کرد طوفان فکری برگزار کنند. یا برای یافتن راهحلهای ممکن، فرزندشان را همراهی کنند.
همچنان که کودک پسر بزرگتر میشود، ممکن است در کمک گرفتن از والدینش احساس شرمندگی داشته باشد. در چنین زمانهایی، پدر یا مادر میتوانند، با بازگو کردن اتفاقاتی که درباره کلیشه های جنسیتی در تربیت کودکان تجربه کردهاند، به تسهیل این احساس خجالت یا حقارت کمک کنند. گاهی والدین در اثر اولویتهای رقابتی سردرگم میشوند: مثلاً بین برقرار کردن محدودیتها و قوانین برای فرزند، یا دادن اعتبار و اختیاری بیحدومرز به او. برای مدیریت چنین وضعیتهایی پیشنهاد میشود نخست به موقعیت کلی که در آن قرار گرفتهاید فکر کنید: اکنون چه فشاری روی کودک وارد میشود و این فشار چطور بر او تأثیر میگذارد؟ فرزندتان اکنون به چه چیزی بیشتر نیاز دارد: محدودیتها و نطقهای نصیحتی یا پذیرش و دادن مهلت؟
بهطورکلی، در مقام والد، باید قضاوتهای استراتژیک داشته باشید و هدف بزرگتر را از خاطر نبرید: نیرو بخشیدن به پسرتان برای ایستادن در مقابل فشارها و کمک گرفتن در هر زمانی که منابع شخصیتیاش به تقویت نیاز دارد. برای اینکه رفیق خوب کودک پسرتان باشید، باید کشمکشهای او را، هرچه که هست، بپذیرید و به رسمیت بشناسید. درعینحال، درباره توانایی او برای مدیریت زندگی شخصی خودش، از او انتظارات زیادی داشته باشید.
به این دلیل که در دوران کودکی فشار همسالان بسیار زیاد است، کودک پسر برای مصون ماندن از کلیشه های جنسیتی و هنجارهای منفی به داشتن احساس قوی از خویشتن نیاز دارد. در مقام والد، باید همیشه به خاطر داشته باشید که ارتباطتان با فرزند پسرتان نخستین و اصلیترین سنگر اوست و از سازش بیش از حدش با همسالان جلوگیری میکند.
اما این ارتباط قوی با کودک پسر را چگونه برقرار کنید؟ روشی بسیار مؤثر یادگیری مهارت بسیار بسیار ویژه منعکس کردن است. والدین میتوانند این کار را با همسر یا دوست نزدیکشان انجام دهند. آنها میتوانند تمام چیزهایی را که درباره پسرشان دوست دارند و تحسین میکنند با او به اشتراک بگذارند. در انجام این کار، تاآنجاکه میتوانید جزئیات را ببینید. درباره لحظههایی واقعی صحبت کنید که کودک پسرتان شخصیت منحصربهفردش را به نمایش گذاشته است.
این تمرین نهتنها والد را برای مواجهه با فرصتهای واقعی با پسرش آماده میکند، بلکه مهارت او را برای اعتباربخشی به کودک و دادن توجه مثبت که در اثر نگرانی والد یا انتقاد از کودک تقلیل نیافته است افزایش خواهد داد. در نتیجه این کار، والد قادر خواهد بود، هرچه آگاهانهتر، الگوهای یافتن مقصر یا گیر افتادن در آشفتگیهای شخصیتی را بشناسد و بر آنها کنترل پیدا کند. یافتن علاقه یا هویت مشترک، ارائه کمکی که دقیقاً متناسب با نیاز واقعی پسر باشد و صبوری و در دسترس بودن از دیگر استراتژیهای ارتباطی مفید برای والدین به شمار میآیند. به این دلیل که نسخههای فرهنگی برای پسران این نیست که به والدینشان تکیه کنند، بسیار مهم است که پدر و مادرها برای کودکان پسرشان کاملاً در دسترس باشند و علاقههای مشتاقانه خود در زندگی را حفظ کنند.
آگاهی از احساسات و قدرت بیان آنها با صدای رسا قابلیتهایی است که در روابط رشد پیدا میکند. از پسرها هم میتوان انتظار داشت احساساتشان را به اشتراک بگذارند. البته تنها درصورتیکه از قضاوت شدن و احساس شرمندگی مصون بمانند. زمانی که موانع و تهدیدها برداشته شوند، کودکان پسر نیز در بیان احساساتشان تعلل نمیکنند و داستانهایشان را با صدای بلند تعریف میکنند. در ابتدا ممکن است احساساتشان خام و ناخوشایند و حتی خشمگینانه باشد و پدر و مادرشان را هدف بگیرد. اما درباره والدینی که عاشق بیقیدوشرط او هستند، کودک پسر کار دشوار متصل ماندن با دیگران را میآموزد، حتی زمانی که طبق احساساتش تمایل دارد همه را از خود براند.
مهارت گوش دادن به احساسات پسرها هم آسان است و هم چالش برانگیز. استرسهایی که والدین تحمل میکنند ممکن است باعث شود در مقابل رفتارهای بیمنطق پسرانشان بیتوجه و تحریکپذیر باشند. یا به او واکنشی احساسی نشان دهند. اما زمانی که صرفاً به کودکان پسرتان واکنش نشان میدهید، فرصت مشاهده آنچه ورای رفتارهای آنهاست از دست میدهید. درنتیجه آن پریشانی را که باعث بروز رفتار بیمنطق شده است نخواهید دید.
برای توسعه مهارت گوش دادن، والدین باید در وهله اول یاد بگیرند مونولوگهای درونیشان را خاموش کنند. همچنین توجه، صمیمیت و علاقه خودشان را به کودک چند برابر کنند.
زمانی که والد آماده توجه و حضور است، تمام کاری که باید انجام دهد این است که کنار پسر قرار بگیرد. بهسادگی به کاری که او میکند، مثلاً بازی که مشغول آن است یا انیمیشنی که تماشا میکند، توجه کند. به بیان دیگر، باید کنار پسرش بنشیند و به کاری که او انجام میدهد علاقه نشان دهد، بدون آنکه در جریان بازی تغییری ایجاد کند.
میتوانید، هنگام رانندگی، سؤالهایی از کودک بپرسید. سؤالاتی که نشاندهنده کنجکاوی واقعی و آشکار شما درباره برخی قسمتهای موردعلاقه زندگیاش باشد: «داری چه موزیکی گوش میدی؟»، «توی فیلمی که داری تماشا میکنی چه اتفاقی افتاد؟»، «تیم موردعلاقهت توی بازی آخر چطوری عمل کرد؟». نکته چنین سؤالاتی این است که نیازی نیست کودک چیزی را توضیح دهد یا حتی کمکتان کند موضوعی را بفهمید. بلکه تمام هدف این پرسشها این است که کودک شما توجهتان را، مانند اتفاقی خوشایند، تجربه کند.
ضمن تمرین مهارتهای گوش دادن، توجه و حضور والد عمیق میشود و کمتر در معرض حواسپرتی یا اختلال خواهد بود. از سوی دیگر، وقتی پسرها گوش داده شدن را همچون اتفاقی مثبت تجربه میکنند، به آن تکیه خواهند کرد. نتایج ایجاد چنین بستر ارتباطی زمانی آشکار میشود که کودک پسر بهدنبال محرم راز و گوش شنوا میگردد. درنهایت، وقتی کودک از این قابلیت اعتماد و فواید حرف زدن مطمئن شد، ازنظر احساسی بازتر میشود و اتصالش را حفظ میکند. در این حالت، با احتمال کمتری تماس خود را با قلبش از دست خواهد داد.
مهمتر از هر چیز، والد هرگز نباید وقتی پسرش احساساتش را با او به اشتراک میگذارد با نصیحت پاسخ دهد. وقتی به کودک میگویید چطور باید فکر کند، درواقع جایگزین ضعیفی بهجای وادار کردنش به تفکر به او ارائه دادهاید. در چنین موقعیتی، کودک غالباً احساس میکند به او بیاحترامی شده است. بیشتر کودکان پسر، بهخصوص با افزایش سن، بر داشتن آزادی برای گرفتن تصمیمهای مختلف پافشاری دارند. حتی برای پرهیز از خطابه و نصیحت، ممکن است بهکلی از صحبت کردن و بهاشتراکگذاری احساساتشان چشم بپوشند.
گروههای پسر تمایل دارند خودشان را از بزرگسالان جدا کنند تا محدودیتها و قدرت قوانین برقرارشده بزرگسالان را امتحان کنند. در این مسیر، اعضای خود را تحت فشار میگذارند تا خبرچینی نکنند. آنها دخترها را بیرون از جمع خود نگه میدارند و با آنها بدرفتاری کنند. از سوی دیگر، اعضای این گروهها تشویق میشوند، برای مقابله با احساسات سرکوبشده، به دستگاههای دیجیتال و مواد مخدر روی بیاورند.
والدین پسر نیاز خواهند داشت محدودیتهایی برای او برقرار کنند. همچنین آنها باید از ارزشهایی که فرهنگ همسالان به او میبخشند دور نگهش دارند. تا وقتی والدین تخلیه هیجانات پسرشان را بهدرستی مدیریت نکنند، او یاد نخواهد گرفت خود را بهخوبی مهار کند.
برقراری قانون و محدودیت ازسوی والد شکلی از ارتباط است. در آن پدر یا مادر پسر خود را بهعنوان فردی قابل و اخلاقی میبیند که قادر است از هر چیزی که به او صدمه زده یا هر میزان فشاری که به او وارد شده بالاتر قرار بگیرد تا رفتار درستی داشته باشد. پسران، بدون آنکه حتی هوشیارانه از این موضوع آگاهی داشته باشند، از والدینشان انتظار دارند در مقابل رفتارهای خشونتآمیز یا آزمایشی آنها محکم بایستند. اما آنها همچنین انتظار دارند والدین این کار را به روشی انجام دهند که ارتباطشان و احساس پذیرفتهشدنشان تضعیف نشود و به خطر نیفتند.
برای ایجاد تعادلی درست، اعمال اقتدار والدین باید استراتژیک باشد و نه واکنشی. محدودیتها همیشه و همیشه باید از دیدگاهی متفکرانه به موقعیت ناشی شوند. تمایل به گوش دادن به هر چیز ناراحتکنندهای که باعث رفتار غیرمنطقی شده است باید وجود داشته باشد. واکنشهایی که از پریشانیهای شخصی والدین نشئت میگیرند ناسازگار و ناپایدارند. بهشکلی ناخواسته باعث میشوند کودک محدودیت برقرارشده را در بوته آزمایش بگذارد و در مقابل آن مقاومت به خرج دهد.
ایدهآلترین شکل استقلال بهصورت تجلی در انسانی منزوی و ولگرد خانهبهدوش همچنان تصویر فرهنگی قدرتمندی است. اما در تربیت سالم، استقلال، کمتر از آن شکل از خودمختاری که با ابتکار عمل، داوری و اعتمادبهنفس به دست آمده، هدف تلقی میشود. برای تقویت این هدف، والدین باید در چالشها با پسرشان همراه شوند. البته بدون آنکه بهشکلی اتوماتیک، هروقت کودک دچار تزلزل شد یا اشتباه کرد زمام امور را در دست بگیرند. در عوض، درست مانند مربیان خوب، پدر یا مادر اعتمادبهنفس لازم را به کودک میبخشند. آنها همچون ظرفی برای احساس شکست یا پریشانی کودک عمل میکنند.
بهشکلی متناقض، خودمختاری طبیعتاً در ارتباطات پدیدار میشود و نه در کنار گذاشته شدن یا عقبنشینی از امور. اینکه والدین چقدر در مدیریت ارتباطات با پسرشان توانایی دارند و میتوانند درباره ارزشهای مهم و نیازهای خانواده با او صادق باشند قابلیت آنها برای پشتیبانی از استقلال کودکشان را به نمایش خواهد گذاشت.
درحالیکه وجود سازش و مصالحه در هر رابطهای کاملاً ضروری است، اما درگیریهای آشکار معمولاً زمانی از بین میروند که طرفین رابطه به احترام گذاشتن، گوش دادن و آزاد کردن احساسات شدید تشویق شوند. بهمحض اینکه احساسات دردناک از افراد دور شوند، تقریباً همیشه راهحلی برای مقابله با تنشها و این کلیشه های جنسیتی در تربیت کودکان وجود دارد. برای ایجاد تعادل میان متصل ماندن با کودک پسر و پشتیبانی از او برای باز کردن پروبالش، والدین معمولاً مجبور میشوند مرور کنند و ببینند نیاز خودشان به خودمختاری چگونه در خانوادههایشان مدیریت میشده و این تجربیات چگونه در روابط با فرزندشان منعکس میشود.
روابط مثبت بین والدین و فرزندان برای رشد کودکان مهم است. روابط مثبت با کودکان…
نوع تفکر شما در مورد تربیت فرزندتان، در ایجاد رابطه با آنها تفاوت ایجاد میکند.…
دنیای دیجیتال بخش جداییناپذیر زندگی ما و فرزندانمان است. در یک دوره جامع آموزشی تلاش…
سلامت روان، بسیار فراتر از وجود برخی از اختلالات است. وقتی صحبت از سلامت روان…
توسعه تاب آوری یک سفر شخصی است و شما باید از دانشی که نسبت به…
کودکان تاب آور میتوانند پس از تجربه شکست، بهبود یابند و به زندگی عادی خود…