احساس گناه یعنی بدانید کار اشتباهی انجام دادهاید. احساس گناه و عذاب وجدان در مادران یا پدران به این معناست که حس کنید کار اشتباهی کردهاید که باعث آسیب به کودکتان شده است، فارغ از اینکه چنین احساسی اصلاً درست است یا خیر.
تنها کلمهای که باعث گرفتاری مادران میشود و احساس گناه و عذاب وجدان را در آنها ایجاد میکند این است: «بهتر بودن». مثل اینکه بپرسیم: «کدامیک مادر بهتری است؟ مادر شاغل یا خانهدار؟» بحثهایی که درباره بهتر بودن هرکدام از این دو گروه والد درمیگیرند درنهایت این احساس عذاب وجدان را به وجود میآورند و والدین را به دو گروه مجزا تقسیم میکنند. اما چرا وقتی یک مادر گزینهای را بر گزینه دیگر ترجیح میدهد، احساس میکند که تصمیم اشتباهی گرفته است؟ منشأ احساس گناه در والدین کجاست؟
آنچه در این مقاله میخوانید: |
رسانهها عاشق جنجالاند.
مجریان رسانه تصور میکنند که قرار دادن این دو گروه از مادران در مقابل یکدیگر سرگرمی خوبی برای تماشاچیان فراهم میکند. نتیجه این رویارویی چیست؟ ایجاد احساس گناه، احساس تقصیر و خشم در مادران.
والدگری بهخودیخود دشوار است، چه مادری شاغل باشیم و چه مادری خانهدار. این دو گروه باید بهجای خراب کردن یکدیگر از هم حمایت کنند.
همه ما براساس موقعیتی که در آن قرار دادیم تصمیماتی میگیریم. آنچه اهمیت دارد این است که پدر و مادر خوب در نهایت دلبستگی و علاقه به فرزندانشان این تصمیمات را میگیرند. اگر کار بیرون از خانه به معنی فراهم کردن غذا بر سر سفره باشد، آنوقت این تصمیم در نهایت دلبستگی به کودک گرفته شده است. درصورتیکه ماندن در خانه و سپری کردن وقت با فرزندان به این معنی است که مادر میتواند بهتر بر مراقبت فرزندان متمرکز شود، آنگاه این تصمیم هم در نهایت عشق به کودک گرفته شده است. اگر کار بیرون از خانه و داشتن هدفهای شغلی باعث میشود که مادر سلامت روانی بهتری داشته باشد، آنگاه این تصمیم انتخاب خوبی خواهد بود.
ما تمام این تصمیمات را به دلایل مختلفی میگیریم. پس چرا به مدیا یا افراد دیگر اجازه میدهیم به ما بگویند که تصمیمات ما درستاند یا غلط؟
چرا ما به نظر رسانه یا افراد تصادفی دیگر درباره والدگریمان اهمیت میدهیم؟ چطور است که اعتمادبهنفس ما شدیداً از افراد دیگر تأثیر میپذیرد؟ متأسفانه این امر میتواند ژنتیکی باشد.
محققان دانشگاههای آکسفورد، الیوت و واتاناسوان معتقدند که پیدایش هویت فردی بهطور اجتنابناپذیری با هویت اجتماعی جمعی مرتبط است. انسان حیوانی اجتماعی است و بنابراین، تعاملات اجتماعی برای هویت فردی موضوعی حیاتی محسوب میشود. به بیان دیگر، ما در طلب تأیید اجتماعی هستیم. آنچه من هستم دائماً در مقایسه با دیگران تعریف و بازتعریف میشود.
دانشمندان دریافتهاند که اعتمادبهنفس یک شخص از دو منبع تغذیه میکند: احساس ارزش اجتماعی و احساس اثربخشی فردی. ما یک دید ساده مثبت یا منفی نسبت به خود نداریم، بلکه همیشه فکر میکنیم که چقدر ازنظر اجتماعی پذیرفتنی، قوی یا ضعیفیم. بدیهی است که ما نمیتوانیم به رسانهها بگوییم که ساکت شوند (گرچه که این کار طرفداران زیادی در سرتاسر جهان دارد). ما نمیتوانیم خودمان را تغییر دهیم تا مورد قبول همه افراد جامعه واقع شویم. از سوی دیگر، ما نمیتوانیم همه را در جامعه تغییر دهیم تا به ما بازخورد مثبت دهند. کاری که از ما برمیآید این است که با کسب شایستگی و برطرف کردن احساس بیکفایتی بر اثربخشی فردی خود کار کنیم. پس برای غلبه بر احساس عذاب وجدان مادرانه باید شایستگیهای خود را در دانش والدگری تقویت کنیم.
ما احساس گناه میکنیم، وقتی کار اشتباهی انجام دادهایم یا تصور میکنیم که کار اشتباهی کردهایم. مسئلهای که در عذاب وجدان مادرانه وجود دارد این است که مادران غالباً احساس گناه میکنند، بااینکه هیچ کار اشتباهی انجام ندادهاند. درواقع، مادرها تمایل دارند که برای چیزهایی احساس گناه کنند که مسئول آنها نیستند. برای مثال، برخی از مادران شاغل نمیتوانند این واقعیت را کنترل کنند که به یک حقوق دوم برای پشتیبانی از خانواده نیاز دارند. اما همچنان برای سپری کردن وقت خود در محل کار بهجای ماندن در خانه و در کنار فرزندانشان احساس گناه میکنند.
تا زمانی که مادران برای این تصمیمات مقصر دانسته شوند، این تصور پیش میآید که بر همهچیز کنترل کامل دارند که البته درست نیست. در اغلب مواقع مادران بهترین کاری را که در یک موقعیت ممکن است انجام میدهند. به همین دلیل، روا نیست که برای مسائلی که تحت کنترلشان نیستند احساس گناه کنند. این گناه آنها نیست که برخی از تصمیمات باید تحت شرایط دشوار گرفته شوند.
دانش قدرت است. احساس شایستگی از دانستن این موضوع میآید که ما قابل، اثرگذار و مسلطیم. غیرممکن است که هر اتفاقی را که برایمان رخ میدهد کنترل کنیم، اما ما میتوانیم بر اطلاعات دریافتی خود کنترل داشته باشیم. بهترین راه برای مقابله با احساس گناه مادرانه این است که خودمان را با واقعیتها و اطلاعات مبتنی بر دانش واقعی مجهز کنیم.
زمانی که با آگاهی کنونی خود تصمیمی میگیریم، آن تصمیم بهترین خواهد بود. زمانی که دیگران با ما موافق نیستند، احساس میکنیم که قضاوت شدهایم. اما اگر آنها فقط براساس نظرات شخصی خود صحبت میکنند و نه براساس واقعیت یا دانش، ما باید نسبت به انتخاب خود مطمئن باشیم. ما باید به خودمان اجازه دهیم که برای چیزهایی که نمیتوانیم تغییر دهیم احساس عذاب وجدان نداشته باشیم.
بدترین عذاب وجدان در مادران زمانی اتفاق میافتد که تصور میکنیم تصمیم ما به فرزندمان آسیب زده است. همه ما تصمیماتی میگیریم که غیرمنطقی از آب درمیآیند. اما هیچکس نمیتواند آینده را پیشبینی کند. ما فقط میتوانیم با اطلاعاتی که در زمان بخصوصی داریم بهترین تصمیم را بگیریم. داشتن اطلاعات دقیق درباره والدگری احساس عذاب وجدان ما را تسکین میدهد و اعتمادبهنفسمان را تقویت میکند.
از یاد نبرید که والدگری سالم به معنای گرفتن تصمیمات عالی نیست، بلکه به این معناست که از منابع و اطلاعاتی که داریم بهترین استفاده را بکنیم.
درحالیکه برخی از رسانهها آتش کشمکشها را تیز نگه میدارند و مدام احساسات منفی را به والدین تزریق میکنند، گروه دیگری از رسانهها تلاش دارند که با ترویج روشهای سهلانگارانه والدین را راحت کنند. به عبارت دیگر، زمانی که علم امروزی مضر بودن برخی از رویکردهای سنتی را تصریح میکند، این رسانهها سعی دارند علم را به نفع سنت کنار بگذارند. این افراد و گروهها به والدین توصیه میکنند که فقط به غریزه خود اعتماد کنند و فارغ از کشفیات علمی همان کاری را انجام دهند که نسل به نسل به آنها رسیده است. این رسانهها کسانی را که درباره مادران اطلاعات موثق علمی ارائه میکنند متهم میکنند.
استفاده از اطلاعات علمی در والدگری به معنای دنبال کردن کلمه به کلمه متون علمی نیست. ما مادرهای ایدهآلی نیستیم و نمیتوانیم باشیم. زندگی پر است از بدهبستان. اطلاع از بیشترین میزان واقعیتهای ممکن قبل از گرفتن یک تصمیم به ما کمک میکند تا میان نیازهای کودک و احتیاجات خودمان تعادل برقرار کنیم. آنچه اهمیت دارد این است که با آنچه در دست داریم بهترین کار را انجام دهیم. تظاهر به اینکه مشکلی وجود ندارد ممکن است در لحظه احساس بهتری در ما ایجاد کند، اما در گرفتن تصمیمات بهتر به ما کمکی نخواهد کرد.
اگر قادر نیستیم که بهترین ایدههای مبتنی بر دانش را دقیقاً با موقعیت خود سازگار کنیم، به این معنا نیست که مادر خوبی نیستیم. والدین خوب از چیزی که در دسترسشان است بیشترین بهره را میبرند. اما اگر یک والد احساس میکند که مورد قضاوت قرار گرفته است، اگر خشمگین میشود و اگر بدون بررسی یک ایده آن را بهکلی کنار میگذارد، آنگاه بهجای آنکه منافع فرزندش را در نظر بگیرد، اجازه داده که احساساتش بر او غلبه کنند. نادیده گرفتن اطلاعات با نداشتن اطلاعات یا نداشتن شرایط ایدهآل یکی نیست. به کار گرفتن اطلاعات یا چشمپوشی از آن یک انتخاب است.
احساس مداوم گناه و عذاب وجدان و انتظارات غیرمنطقی از مادران اثرات جبرانناپذیری بر جسم و روح آنها میگذارد.
توجه داشته باشید که احساس گناه در درجه اول مادران را درگیر میکند و نه پدران را. همانطور که گفتیم والدگری بهخودیخود دشوار است. مادر شدن با ریسک بالایی از درگیریهای روانی، تغییرات هورمونی و اختلالات خواب همراه است. این احساس عذاب وجدان شرایط مادر را بهطور قابلملاحظهای دشوارتر میکند. این موضوع با افزایش خطر بروز افسردگی یا اضطراب سلامت عمومی مادران را تهدید میکند. احساسات منفی مانند تنش، نگرانی، ناامیدی، پریشانی، اضطراب و عذاب وجدان در میان مادران شایعترند. همچنین میزان رضایت آنها از شغل و زندگی پایینتر است. بهعلاوه، والدگری سهلانگارانه مادران را بیشتر تحت تأثیر قرار میدهد. والدگری سهلانگارانه سبکی از والدگری است که با نتایج منفی بر کودکان همراه است.
علم و دانش همهچیز را به ما نمیگوید، اما این امکان را در اختیارمان قرار میدهد که درباره رشد انسان بیشتر بدانیم. از سوی دیگر، با پیشرفت تکنولوژی همهچیز تغییر میکند. به همین دلیل، ما باید روند یادگیری خود را بهصورت ثابت و همیشگی ادامه دهیم.
شکی نیست که برای یک والد گرفتار یادگیری مسئولیت سنگینی باشد. زمانی که در مدرسه درس میخوانیم، تصور نمیکنیم که روزی باید یاد بگیریم که چطور مثل یک مادر از تلفن هوشمند خود استفاده کنیم. اما یاد گرفتن این مسائل در زندگی روزمره بسیار مفید است.
آنچه میخواهیم بگوییم این است که در زندگی و والدگری یادگیری هرگز متوقف نمیشود.
اعتمادبهنفس یکشبه ایجاد نمیشود. اگر با افرادی احاطه شده باشیم که مدام به ما فشار وارد میکنند و باعث میشوند که به خود شک کنیم، غلبه بر احساس گناه و عذاب وجدان مادرانه راحت نخواهد بود. به همین دلیل، مهم است که با افرادی ارتباط برقرار کنیم که با ارزشهای ما همسو باشند. ما باید بهدنبال گروههایی باشیم که افراد حاضر را تشویق و راه پیشرفت آنها را هموار کنند. درنهایت، اگر احساس گناه و عذاب وجدان دست از سر ما برنمیدارد، مشورت با تراپیست یا مشاور خانواده بسیار کمککننده خواهد بود.
روابط مثبت بین والدین و فرزندان برای رشد کودکان مهم است. روابط مثبت با کودکان…
نوع تفکر شما در مورد تربیت فرزندتان، در ایجاد رابطه با آنها تفاوت ایجاد میکند.…
دنیای دیجیتال بخش جداییناپذیر زندگی ما و فرزندانمان است. در یک دوره جامع آموزشی تلاش…
سلامت روان، بسیار فراتر از وجود برخی از اختلالات است. وقتی صحبت از سلامت روان…
توسعه تاب آوری یک سفر شخصی است و شما باید از دانشی که نسبت به…
کودکان تاب آور میتوانند پس از تجربه شکست، بهبود یابند و به زندگی عادی خود…