چیزی از اپیدورال شنیدهاید؟ هر روز هزاران زن در سراسر جهان تصمیم میگیرند از داروهای مسکن هنگام زایمان استفاده کنند، کاملا هم منطقی است، دردی که مادر هنگام زایمان تحمل میکند یکی از شدیدترین دردهایی است که بشر تا به حال تجربه کرده است، پس چرا کسی باید انتخاب کند بدون دارو و با تحمل درد زیاد وضع حمل کند؟ اما زنانی که زایمان طبیعی و بدون دارو را تجربه کردهاند اعتقاد دارند نسبت به زایمان با دارو زایمان راحتتری داشتهاند و خیلی زودتر قدرت و توان خود را دوباره به دست آوردهاند.
زایمان طبیعی امروزه خیلی در جامعه ما رایج نیست و روشهای سزارین و استفاده از دارو هنگام زایمان بیشتر مورد استفاده قرار میگیرد. اما زایمان اپیدورال چیست؟
اپیدورال یا بیحسی موضعی یکی از روشهای مدرن کاهش درد در هنگام زایمان است، در این روش داروی مسکن از طریق یک سوزن تو خالی به گودی پشت کمر مادر تزریق میشود تا نیمه پایینی بدن را بیحس کند. این روش دقیقا مشابه با همان داروی بیحسی موضعی عمل میکند که دندانپزشک هنگام کشیدن یا کار کردن روی دندان به شما تزریق میکند. داروی بیحسی، اعصابی را که جریان درد را از رحم و گردن رحم به مغز مخابره میکنند، بیحس میکند.
در ادامه تجربهی یکی از مادران از زایمان طبیعی به کمک دارو یا همان زایمان به روش اپیدورال و زایمان کاملا طبیعی بدون استفاده از دارو را میخوانیم.
با اینکه من یک پرستارم، اما نمیدانستم مداخله در زایمان تا چه حد میتواند در کل فرآیند وضع حمل تاثیر بگذارد. از آنجا که در مورد پاره شدن کیسه آب و انقباضات شدید و دردناک زایمان شنیده بودم، روی زایمان ایپدورال اصرار داشتم. فرآیند مداخله شروع شد و خیلی زود من یک مانیتور در وسط، یک سوزن تزریق بی حسی (اپیدورال) در پشت یک IV در بازوی چپ و یک فشارسنج در بازوی راستم داشتم. وقتی که برای وضع حمل مدام در حال فشار آوردن بودم، ضربان قلب نوزاد کاهش پیدا کرد و مجبور شدند یک ماسک اکسیژن هم به من وصل کرده و از یک فورسپس برای بیرون کشیدن پسرم استفاده کنند. کمرم در محل تزریق اپیدورال، تا چندین روز پس از زایمان نیز درد داشت و دستی که IV به آن وصل بود هم تا چندین روز کبود و بی حس بود، برای هفتهها نمیتوانستم به خوبی بنشینم و برای یک ماه حال طبیعی خودم را نداشتم. بعدها با خود فکر کردم، اگر اجازه نداده بودم دکتر کیسه آب را پاره کند و یا از اپیدورال استفاده نمیکردم چه اتفاقی میافتاد؟
و اینگونه بود که مطالعه در مورد زایمان را آغاز کردم. چیزی که یاد گرفتم بسیار معنادار بود، هنگامی که به جای سرکوب کردن درد با بدن خود همکاری کنید وضع حمل بسیار راحتتر و بهتر خواهد بود. فهمیدم هر انقباضی که صورت میگیرد یک عوارضی در بدن دارد و موجب انقباضات بیشتر میشود، واقعیتی که من خودم آن را تجربه کرده بودم.
در زایمان دوم تصمیم گرفتم به جای مبارزه با انقباضات، تسیلم آن شوم اما هنوز تردید داشتم که بتوانم بدون دارو وضع حمل کنم. بنابراین تصمیم گرفتم به جای تزریق داروی بی حسی از پشت (اپیدورال) یک دوز کوچکی مسکن از طریق IV دریافت کنم. اما در واقع وان آب گرم بسیار موثرتر از داروهای مسکن عمل کرد و من درد کمتری نسبت به زایمان اول تجربه کردم. در حالی که در وان آب گرم بودم پرستار و ماما کاملا مراقب بودند و هنگامی که نیاز به فشار بیشتری داشتم کمک کردند به تخت بروم و بعد از ۵ دقیقه پسر دومم سالم و خوشحال متولد شد. من ۱۰۰ درصد احساس بهتری نسبت به زایمان اول داشتم و لحظاتی پس از وضع حمل، نه هفتهها دوباره احساس کردم خودم هستم و توانایی قبلی را دارم.
بعدها از خودم پرسیدم آیا همان دوز کوچک مسکن هم لازم بود؟ و به این نتیجه رسیدم که در آن لحظات من کاملا احساس درد و درماندگی داشتم و میخواستم کسی برایم کاری انجام دهد. شاید بیشتر از دارو نیاز به اطمینان خاطر داشتم.
در زایمان سوم تنها به کمک پرستار و ماما و هوش طبیعی بدن خودم اکتفا کردم، و اگرچه زایمان سختی بود اما آن را دردناک توصیف نمیکنم. تمامی انقباضات را با آرامش طی کردم و اجازه دادم بدن کار مورد نیاز خودش را انجام دهد. پسر سوم ما کمی بعد از نیمه شب در یک زایمان به کمک وان آب و در آرامش متولد شد.
در ادامه تجربه مادر دیگری از زایمان به روش اپیدورال را بیان میکنیم.
هنگام تولد دختر اولم، ۶ ساعت از یک زایمان طبیعی را تجربه کردم. ساعتهای اول بعد از پاره شدن کیسه آب قابل کنترل بود، انقباضات خفیف و ملایم بود و من توانایی راه رفتن داشتم. اما بعد از سه یا چهار ساعت، دیگر نمیتوانستم راه بروم و به سختی میتوانستم نفس بکشم. به شدت از نظر روحی ضعیف شده بودم و دیگر راهی برای ادامه وضع حمل به روش طبیعی وجود نداشت. تنها چیزی که میدانستم این بود دیگر نمیخواهم درد بکشم. بعد از چند ساعت تحمل درد بسیار سخت بالاخره با نظر دکتر تصمیم گرفتیم از زایمان اپیدورال استفاده کنیم. بعد از تزریق و یک یا دو انقباض درد از بین رفته بود، احساس کردم دوباره خورشید از پنجره اتاقم طلوع کرده و از تاریکی به روشنایی وارد شدم ، قبل از ایپدورال حتی نمیتوانستم همسرم را نگاه کنم اما بعد از آرامش متوجه حضور او شدم و دستش را گرفتم. با وجود اینکه با دستگاههای مختلف انگار به تخت زندانی شده بودم اما از اینکه درد نداشتم و میتوانستم به دخترم فکر کنم کاملا خوشحال بودم.
استفاده از ایپدورال زایمان من را ساعتها به تاخیر انداخت اما بالاخره کمی بعد از ساعت ۷ بعدازظهر دختر کوچولو و سالمم به دنیا آمد بدون اینکه دیگر آن درد آزاردهنده را تجربه کنم.
در این مقاله دو تجربهی متفاوت از زایمان اپیدورال را خواندیم. مطالعات و بحث در مورد نوع زایمان بسیار زیاد است و نظر ثابت و مشخصی در باب بهترین نوع زایمان وجود ندارد. بسیاری عقیده دارند زایمان کاملا طبیعی ممکن است برای سلامت مادر خطرآفرین باشد و بسیاری نیزاعتقاد دارند، زایمان طبیعی برای سلامت نوزاد بسیار موثر است و نوزادانی که به روش زایمان طبیعی بدون هرگونه مداخله متولد میشوند از سلامت جسمی و روحی بهتری برخوردار هستند. اما متخصصین بر یک مورد اتفاق نظر دارند، این که انتخاب روش زایمان به خود مادر بستگی دارد، اگر مادری فکر میکند با زایمان طبیعی احساس بهتری دارد و به طبیعت بدن ایمان دارد، با رضایت و اطمینان برای زایمان طبیعی آماده شود و اگر فکر میکند در زایمان به کمک دارو احساس بهتر و ایمنتری دارد، باید با اطمینان و بدون احساس گناه این کار را انجام دهد.
نظر شما چیست؟ به نظر شما کدام روش زایمان برای سلامت مادر و نوزاد بهتر است؟ اگر تجربهای در مورد زایمان طبیعی یا به روش اپیدورال دارید، میتوانید از طریق وبسایت کودکت به اشتراک بگذارید تا مادرانی که در انتخاب روش زایمان خود تردید دارند بتوانند با خیال آسودهتری روش زایمان خود را انتخاب کنند.
شما میتوانید فایل صوتی این مقاله را از اینجا بشنوید.
روابط مثبت بین والدین و فرزندان برای رشد کودکان مهم است. روابط مثبت با کودکان…
نوع تفکر شما در مورد تربیت فرزندتان، در ایجاد رابطه با آنها تفاوت ایجاد میکند.…
دنیای دیجیتال بخش جداییناپذیر زندگی ما و فرزندانمان است. در یک دوره جامع آموزشی تلاش…
سلامت روان، بسیار فراتر از وجود برخی از اختلالات است. وقتی صحبت از سلامت روان…
توسعه تاب آوری یک سفر شخصی است و شما باید از دانشی که نسبت به…
کودکان تاب آور میتوانند پس از تجربه شکست، بهبود یابند و به زندگی عادی خود…