شما به کودک خود کمک میکنید کارهایی مانند دستشویی رفتن، خوردن، خوابیدن، تغذیه سالم، ورزش کردن و مسواک زدن را یاد بگیرد، اما برای آموزش سلامت روان به او چه میکنید؟ اگر نمیدانید چگونه باید به پرسشهای مربوط به سلامت روان کودکان پاسخ دهید، بدانید که تنها نیستید. اگرچه در حال حاضر بسیار به این موضوع پرداخته میشود، اما در واقع، تعریف مشخصی از سلامت روان و مشخصههای آن وجود ندارد.
تا چندی پیش، سلامت جسمانی تنها به عنوان نبود بیماری تعریف میشد، اما اکنون، سلامتی به معنی ارتقای سطح بهزیستی با انجام اقدامات خود مراقبتی مناسب مانند تغذیه سالم و ورزش منظم است.
در این مقاله از کودکت در مورد آموزش شادی و سلامت روان به کودکان بیشتر صحبت می کنیم.
تعریف سلامت روان چیست؟ متأسفانه سلامت روان هنوز به همان روش قدیمی تعریف سلامت جسمانی تعریف میشود. براساس این تعریف، فردی که علائم بیماری روانی را نداشته باشد، از نظر روانی سالم است.
این تعریف معنای جامعی ندارد؛ سلامت روان فراتر از نبود بیماری است. اگر آموزشهای گوناگون به بهبود و ارتقای سلامت جسمانی کودکان کمک میکند، به حتم آموزشهایی هم در حوزه ارتقای سلامت روان وجود دارد. برای شروع آموزش مهارتهای مختلف در این حوزه، ابتدا بهتر است مفهوم سلامت روان تعریف شود:
از نظر گلاسر، انسان سالم کسی است که از بودن با دیگران لذت میبرد، بهخصوص افراد مهم زندگی مانند خانواده، همسر و دوستان. بیشتر اوقات احساس سرزندگی و نشاط میکند و میکوشد دیگران هم چنین احساسی داشته باشند. بسیار میخندد، زندگی بدون تنشی دارد و بهندرت گرفتگی و دردهای مبهم را تجربه میکند. از زندگی لذت میبرد، تفاوتهای فردی را بهطور کامل میپذیرد و افراد را همانطور که هستند قبول دارد. بهندرت انتقاد میکند و برای تغییر دیگران تلاش نمیکند. اگر موضوع یا فردی برایش ناراحتی و چالشی ایجاد کند، اگر بتواند آن موضوع را حل میکند؛ در غیر این صورت از آن عبور میکند. علت هیجانهای منفی خود را میداند و برای حل مشکل اقدام میکند. خلاق است و از تواناییهای بالقوۀ خود استفاده میکند. حتی وقتی در موقعیتهای ناراحتکننده قرار میگیرد، علت ناراحتی خود را میداند و برای رفع آن تلاش میکند.
اگرچه این تعریف کامل نیست، اما راهنمای عملی خوبی محسوب میشود. این تعریف از چهار بخش جزئی تشکیل شده است:
نوزادان سیگنالهای هیجانی را به قوت تمام دریافت میکنند؛ این سیگنالها به نوزاد کمک میکند دریابد در دنیا و بدنش مشکلی وجود دارد. از این رو، نوزاد گریه میکند تا به والدینش بفهماند از نظر هیجانی و جسمانی در وضعیت خوبی نیست. به همین دلیل، والدین با شنیدن صدای گریۀ نوزاد برای رفع نیازهای او اقدام میکنند و شرایطی را فراهم میآورند که نوزاد به آرامش و راحتی برسد.
به مرور زمان، والدین تفاوت انواع گریههای نوزاد را میشناسند. برای مثال، نوع گریۀ نوزاد گرسنه با نوع گریۀ نوزاد خسته یا خوابآلوده متفاوت است. سرانجام، کودکان زبان را یاد میگیرند، میتوانند حرف بزنند و نیازهای هیجانی و جسمانی خود را به این وسیله ابراز کنند. والدین نیز میتوانند به کودک آموزش دهند چگونه نیازهای خود را بیان و برای رفع آنها اقدام کند.
تنظیم هیجان به معنی شناسایی هیجانها و دادن پاسخ مناسب به آنها بدون نقض حریم دیگران است. برای مثال، فرد حس ناراحتی خود را تشخیص میدهد و بدون ایجاد حس ناراحتی در دیگران، برای تأمین نیاز خود و برطرف کردن ناراحتیاش تلاش میکند. والدینی که امکان خودآگاهی، درک و مواجهه با احساسات ناخوشایند را برای کودک ایجاد نمیکنند موجب میشوند کودک یاد نگیرد چگونه در مواجهه با احساسات مختلف آنها را تشخیص دهد و برای تأمین نیازهای خود کاری کند.
در واقع، تنظیم هیجان کلید سلامت روان، سرزندگی و نشاط است.
فردی که از نظر روانی سالم است میداند که توانایی حل مشکلاتش را دارد، ولی نه به این معنا که او باید تمام مشکلاتش را به تنهایی حل کند. براساس بخشی از مهارت حل مسئله، فرد میداند، در صورت لزوم، چه زمانی و چگونه میتواند از دیگران کمک بگیرد. در واقع، بخشی از فرآیند حل مسئله به کمک گرفتن از دیگران مربوط میشود.
یکی از مواردی که بهتر است برای رشد و ارتقای سلامت روان به کودک آموزش داده شود مهارت حل مسئله است؛ یعنی، برای کودک موقعیتهایی فراهم شود که با توجه به شرایط سنی و روحیاش بعضی از مشکلاتش حل کند. مهارت حل مسئله برای یک کودک دو ساله یافتن اسباب بازی گم شده، برای یک کودک هفت ساله مرتب کردن کتابهای کتابخانه و برای یک کودک چهارده ساله برنامهریزی روزانه و پرداختن به تمام برنامههایش است.
مهارت حل مسئله احساس نیاز به قدرت و آزادی را در کودکان برآورده میکند. با آموزش حل مسئله، والدین به کودک آموزش میدهند چگونه و چه وقت از یک متخصص یا فرد آگاه کمک بگیرد. در عین حال، کودک میآموزد که توانایی حل چالشهای خود را دارد. به مرور زمان و طی مواجهه با چالشهای متعدد، کودکان به افرادی ماهر در حل مسئله تبدیل خواهند شد.
آموزش این مهارت اجتماعی به کودکان از اولین لحظهای که فرزندتان را میبینید شروع میشود. شما با تمام درک و توانایی تلاش میکنید عشق، احساس امنیت و لذت ارتباط را به او منتقل کنید. با بزرگتر شدن کودکان، آنها روابط دوستانه گستردهای در محدوده خانواده، دوستان و حتی دیگر افراد جامعه برقرار میکنند.
شاید تاکنون توجه نکرده باشید، اما این بخش از آموزش سلامت روان همیشه همراه شماست. در واقع، وقتی با دیگران تعامل دارید و تفاوت عقاید را میپذیرید، به عنوان الگویی برای کودکتان عمل میکنید. شما با رفتارتان به او میآموزید چگونه اختلافها و چالشهایش را با دیگران مدیریت کند، اختلاف عقاید و تفاوت شخصیتها را بپذیرد و پیش از آنکه روابط مهمش آسیب ببیند، برای حل مشکل کاری انجام دهد.
افراد به طور زیستی به برآورده شدن نیازهای روان شناختی خود (ایمنی، عشق، قدرت، تفریح و آزادی) نیاز دارند. اگرچه کودکان به طور ذاتی با این نیازها متولد شدهاند، اما نمیدانند چگونه آنها را برآورده کنند. وظیفه والدین این است که در ابتدا این نیازها را برای کودک رفع کنند و در گام بعدی، به او آموزش دهند چگونه بدون آسیب زدن یا زحمت دادن به دیگری نیازهای خود را برآورده کند. پس سلامت روان زمانی تأمین میشود که فرد، با در نظر گرفتن حقوق دیگران، به توانایی رفع این نیازها برسد.
روابط مثبت بین والدین و فرزندان برای رشد کودکان مهم است. روابط مثبت با کودکان…
نوع تفکر شما در مورد تربیت فرزندتان، در ایجاد رابطه با آنها تفاوت ایجاد میکند.…
دنیای دیجیتال بخش جداییناپذیر زندگی ما و فرزندانمان است. در یک دوره جامع آموزشی تلاش…
سلامت روان، بسیار فراتر از وجود برخی از اختلالات است. وقتی صحبت از سلامت روان…
توسعه تاب آوری یک سفر شخصی است و شما باید از دانشی که نسبت به…
کودکان تاب آور میتوانند پس از تجربه شکست، بهبود یابند و به زندگی عادی خود…