وقتی فرزند شما از شما میخواهد موبایل خود را برای بازی کردن به او بدهید یا وقتی برای خرید رفتهاید از شما میخواهد یک اسباببازی جدید بخرید، در این مواقع چطور میتوان درخواست کودک را با نه گفتن رد کرد؟ آیا نه گفتنهای مکرر به کودک درست است؟ این سوالها بخشی از یک بحث گستردهتر با عنوان تعیین محدودیت برای کودکان است. تقریبا همه والدین با چنین موقعیتهای مشابهی مواجه میشوند و هرکس با روش خودش سعی میکند بهترین واکنش را نشان دهد.
در این مطلب از کودکت به صورت علمی و دقیق، نه گفتن به کودکان را بررسی میکنیم.
فرزند شما شاید گریه کند، التماس و خواهش را ساعتها ادامه دهد یا بحث و جدل را شروع کند؛ والدین هم امکان دارد برای اجتناب از سردرد و خراب نشن رابطه با فرزندشان سریع تسلیم شوند. برخی هم از ناراحت کردن فرزند احساس گناه میکنند و ترجیح میدهند در همه حالتها موافق درخواست کودک باشند.
تعدادی از والدین هم هستند که به شدت رفتار محدود کننده دارند و نه گفتن به کودکان را یک واکنش عادی میدانند. این که کدام گروه واکنش درستی نشان میدهند وابسته به موقعیت است. نه گفتن به کودک به صورت مطلق و موافقت با همه درخواستها به صورت مطلق دو انتهای یک طیف هستند. واکنش درست و سنجیده وابسته به موقعیتی است که کودک عملی را انجام داده یا میخواهد انجام دهد.
در ادامه با هفت موقعیت که والدین بهتر است نه گفتن را انتخاب کنند مرور میکنیم.
اصلیترین موقعیتی که باید نه گفتن به کودک را به کار بگیرید موقعیتی است که احتمال آسیب به کسی وجود دارد. شاید کودکان در درک نتیجه کاری ضعیف باشند پس به همین دلیل والدین باید او را در درک بهتر نتیجه کاری اشتباه کمک کنند. نه گفتن در این موقعیتها باعث میشود کودک یاد بگیرد بیشتر فکر کند.
میتوانید همراه با نه گفتن به کودک جایگزین هم به او ارائه دهید. برای مثال:
نه نمیتوانی روی مبلها بالا پایین بپری، به خودت آسیب میزنی و مبل هم خراب میشود. برای بالا پایین پریدن برو حیاط.
بعضی وقتها کودکان از والدین خود میخواهند کاری را انجام دهند که خودشان هم میتوانند. البته کمک کردن و همکاری با کودک از سوی والدین مشکلی ندارد؛ هدف از نه گفتن در چنین موقعیتهایی فراهم کردن مسیر برای تمرین عملی مثبت بودن و نقشآفرینی در خانواده است.
اگر نیاز به پشتیبانی و آموزش داشتند حتما این کار را انجام دهید اما به آنها انگیزه دهید که مسئولیت کارها را خودشان قبول کنند. برای مثال:
نه خودت کیف مدرسه را آماده کن. یادت هست چطور این کار را با هم انجام دادیم؟
تبلیغات محصولات مختلف همه روزه از راههای مختلف کودکان را تحت تاثیر قرار میکند و در بسیاری از این تبلیغات به آنها القا میکنند که به این محصولات نیاز دارند در صورتی که چنین نیست. با نه گفتن به چنین خواستههایی که کودک فقط از روی علاقه فکر میکند به آن نیاز دارد، یاد میگیرد ناامیدی را تحمل کند و بداند که در آینده هم امکان دارد توانایی داشتن هر چیزی را نداشته باشد اما علاقه به آن داشته باشد.
در چنین موقعیتهایی میتوانید در کنار نه گفتن علاقه خود را هم نشان دهید. برای مثال:
نه ما آن را نمیخریم اما خیلی قشنگ است.
خیلی از وقتها امکان دارد انجام دادن کاری را همراه با کودک خود برنامهریزی کنید اما به هر دلیلی امکانش فراهم نشود. اگر فرزند شما اصرار بر انجام آن داشت به او نه بگویید و توضیح دهید که چرا امکانش نیست و چه زمانی آن را انجام میدهید. کودک باید صبر کردن وو انعطافپذیری را یاد بگیرد. برای مثال:
نه، امشب نمیتوانیم بازی کنیم چون مهمان داشتیم و الان وقت خواب است. فردا شب حتما بازی میکنیم. اگر شد زودتر شروع میکنیم.
کدکان به صورت ذاتی خودخواه هستند و در چنین وضعیتی تصور کنید قرار باشد به دیگری اهمیت بیشتری دهند. بعضی اوقات امکان دارد دیگران در اولویت قرار بگیرند و کودک به راحتی با این موضوع کنار نیاید. با نه گفتن به کودک به او سخاوتمندی را یاد دهید.
تصویرسازی از دیگران در ذهن کودک به او کمک میکند موقعیت را بهتر درک کند. برای مثال:
نه امروز با دوستانت بازی نمیکنی. باید به خانه مادربزرگ برویم. ما مادربزرگ را دوست داریم و باید به خانهاش بریم. مادربزرگ هم دوست دارد برای تو کیک بپزد. اگر همراه ما نباشی ناراحت میشود.
تنفر و رنجش از کاری برای همه سخت است و به طور حتم انجام ندادن کاری از انجام آن همراه با تلخی و عصبانیت بهتر است. گاهی وقتها کودکان درخواستی دارند که قابل انجام است اما برای والدین سخت و طاقتفرسا میشود. در چنین موقعیتهایی نه گفتن بهتر است.
میتوانید گزینههای جایگزین آسانتر را پیشنهاد دهید. برای مثال:
نه نمیتوانی در آن باشگاه ثبتنام کنی چون خیلی دور است و من هم نمیتوانم بعد از کار این مسیر را رانندگی کنم. به جای آن در باشگاه نزدیک خانه ثبتنام کن و من از دوستانت میخواهم به این باشگاه بروند.
والدین از طریق تصمیمهایی که در طول زندگی میگیرند، ارزشهای خود را به فرزندان آموزش میدهند. شاید تصور کنید پایبندی به ارزشها را بیش از حد بزرگ جلوه میدهید و حتی فرزندان هم با آن مخالف باشند اما اگر والدینی از درست بودن ارزشها اطمینان داشته باشد پس باید به این ارزشها احترام گذاشته شود.
بهتر است با توضیح دادن دلایل منطقی به کودک خود کمک کنید ارزشها را درک کنند اما این احساس را نداشته باشی که حتما باید فرزند خود را متقاعد کنید. در هر صورت شما والدین هستید. برای مثال:
نه داشتن موبایل در این سن مناسب نیست. با داشتن موبایل به درس و خانواده آسیب وارد میکنی.
به طور حتم با نه گفتن به کودک او از شما تشکر نخواهد کرد اما خیلی وقتها نه گفتن بهترین کاری است که والدین باید انجام دهند. تحقیقات گسترده در زمینه تربیت کودک اثبات کردهاند که بهترین روشها ترکیبی از محدودیت و صمیمیت است.
پدر و مادر بزرگسال تجربیاتی دارند که کودک هنوز با آنها غریبه است. با روشهای مختلفی میتوان نه گفتن را لطیفتر کرد اما به هر حال از نه گفتن نباید امتناع کرد چون ناراحت یا عصبانی میشوند.
روابط مثبت بین والدین و فرزندان برای رشد کودکان مهم است. روابط مثبت با کودکان…
نوع تفکر شما در مورد تربیت فرزندتان، در ایجاد رابطه با آنها تفاوت ایجاد میکند.…
دنیای دیجیتال بخش جداییناپذیر زندگی ما و فرزندانمان است. در یک دوره جامع آموزشی تلاش…
سلامت روان، بسیار فراتر از وجود برخی از اختلالات است. وقتی صحبت از سلامت روان…
توسعه تاب آوری یک سفر شخصی است و شما باید از دانشی که نسبت به…
کودکان تاب آور میتوانند پس از تجربه شکست، بهبود یابند و به زندگی عادی خود…