هاوارد گاردنر، محقق شناختهشده آمریکایی، در سال ۱۹۴۳ در شهر اسکرانتون ایالت پنسیلوانیا به دنیا آمد. والدین او مهاجران آلمانی بودند که از جنگ جهانی دوم و حکومت نازی به امریکا پناه آورده بودند. هوارد گاردنر کوچک عاشق پیانو بود و ساعتها به تمرین میپرداخت. اگرچه موسیقیدانی حرفهای نشد، اما اشتیاق ماندگارش به موسیقی، حتی در نظریاتش درباره مفاهیم ظرفیت شناختی انسان، وارد شد. خانواده گاردنر بسیار به تحصیل اهمیت میدادند، اشتیاق گاردنر به یاد گرفتن و عملکرد عالیاش در مدرسه سبب شد به هاروارد راه یابد و در نهایت، در سال ۱۹۷۱، با مدرک دکتری در رشته روانشناسی تحولی، از دانشگاه هاروارد فارغالتحصیل شد. گاردنر در طول دوران تحصیل خود از محضر روانشناسان برجستهای چون اریک اریکسون (Erik Erikson)، جروم برونر (Jerome Bruner) و راجر براون (Roger Brown) استفاده کرد و در نهایت، تئوری مخصوص خود یعنی نظریه هوش های چندگانه را بنیان نهاد.
گاردنر تاکنون سی کتاب و بیش از صدها مقاله نوشته است و در بسیاری از کشورهای دنیا، شناختهشده است. معروفترین نظریه گاردنر تئوری هوش های چندگانه (multiple intelligences) است که در سال ۱۹۸۳، در کتاب چهارچوبهای ذهنی (frames of mind)، به آن پرداخته است. در این مقاله کودکت، به بررسی نظریه هوش های چندگانه پرداخته خواهد شد.
مفهوم هوش های چندگانه اولین بار در کتاب «چهارچوبهای ذهنی: تئوری هوشهای چندگانه» در سال ۱۹۸۳ معرفی شد. تئوری هوشهای چندگانه، طی سالها و با پژوهشهای متعدد، تغییرات بسیاری کرد.
در کتاب چهارچوبهای ذهنی، گفته شده است آنچه زندگی را هیجانانگیز میکند در واقع این است که افراد مختلف توانمندیهای متفاوتی در حیطه هوش دارند و از ترکیب یکسانی تشکیل نشدهاند. همانطور که افراد شخصیتهای متفاوتی دارند و متفاوت با هم به نظر میرسند، ذهنهای متفاوتی نیز دارند. در این کتاب، تاکید میشود که همه انسانها باهوشاند فقط شکل هوش متفاوتی نسبت به هم دارند. موفقیت در مدرسه و نظام سنتی آموزش لزوما بیانگر هوش برتر نیست.
در واقع، گاردنر بیان میکند نظام سنتی آموزش بر هوشهای زبانی-کلامی و منطقی-ریاضی تاکید میکند. اما هر چه بیشتر درباره ذهن و نحوه یادگیری آن میآموزید، بیشتر لزوم این قضیه دیده میشود که باید فعالیتها و زمینههای متنوعتری به نظام آموزشی اضافه شود تا شرایط رشد و پرورش بهتری برای دانشآموزان فراهم شود، آنها را به سطح بالاتری از مواجهه با توانمندیها، چالشها و حل مسئله برساند و دستاورد ویژهای به آنها بدهد.
پیش از مطرح شدن نظریه هوش های چندگانه نگاه استاندارد به هوش اشاره به قابلیت انسان در حل مسئله یا خلق چیزی باارزش بود. در نظریه سنتی هوش بیان میشد: «هوش چیزی است که انسان با آن به دنیا میآید و هر انسان مقدار مشخصی از آن دارد؛ یعنی، برای داشتن آن مقدار مشخص هوشی که دارد، کار خاصی نمیتواند انجام دهد. با تستهای رایج هوش، میتوان به میزان هوش فرد پی برد». نظریه هوش های چندگانه این دیدگاه رایج را به چالش کشید و بیان کرد: «انسان مجموعهای از هوشهای چندگانه است و نباید لزوما با تستهای معمول به بررسی ضریب هوشی او پرداخت. بلکه باید انسان را در مقیاس کلی و با توجه به تمام حوزههای هوش چندگانه دید».
گاردنر در نظریه هوشهای چندگانه بیان میکند که هر شخص روش متفاوتی در یادگیری، بهخاطرسپاری، اجرا و درک مفاهیم دارد و انواع هوشی که در زندگی روزانه از آن استفاده میکند متفاوت است. برخی با خواندن و نوشتن و محیطی بر پایه زبان بسیار خوب یاد میگیرند، در حالی که برای برخی دیگر، یادگیری با حرکات جنبشی و فیزیکی رخ میدهد. همه انواع هوش در انسانها وجود دارد، اما برخی از انواع هوش در هر شخص غالب است.
گاردنر در ابتدا هفت هوش مجزا را در تئوری هوشهای چندگانه مطرح کرد. این هفت هوش عبارت بودن از: هوش زبانی-کلامی، هوش ریاضی-منطقی، هوش بصری-فضایی، هوش بدنی-جنبشی، هوش موسیقی، هوش میانفردی و هوش درونفردی. نظریه هوش های چندگانه بیان کرد همه انسانها قادرند با زبان، تحلیل ریاضی-منطقی، بازنمایی فضایی، تفکر موسیقیایی، استفاده از بدن برای حل مسئله یا ساخت اشیاء، درک دیگران یا درک خودشان دنیا را بشناسند.
در سالهای اخیر، هوش وجودی و هوش طبیعتگرا نیز به مجموعه هوشهای هفتگانه پیشین اضافه شدند.
هوش زبانی-کلامی قابلیت استفاده از زبان است، زبان مادری و دیگر زبانها. هوش زبانی قابلیت ابراز و بیان شخصی و درک دیگران را با خود دارد. افرادی که از خواندن و نوشتن بسیار لذت میبرند توانایی توضیح مسائل را دارند، شوخطبعاند، در بحثها و پیشبرد گفتگوها توانمندند و هوش زبانی-کلامی بالایی دارند. برای مثال، هوش زبانی-کلامی در شاعران، نویسندگان، گویندگان و در مجموع سخنرانان و کسانی که از کلام و زبان بسیار استفاده میکنند حضور فعال دارد. در داستانپردازی، شرح دادن یک واقعه، پیش بردن یک بحث، نوشتن یک شعر، داستان، نمایشنامه یا حتی خبر، مصاحبه کردن و گفتگوی هدفمند نیز زمینههای هوش زبانی-کلامی مشاهده میشود.
کسانی که هوش منطقی-ریاضی بالایی دارند، اصول اساسی برخی از سیستمهای رایج را بهراحتی درک میکنند. روشی که یک دانشمند یا منطقدان مسائل را با آن تحلیل میکند و پیش میبرد یا راهی که یک ریاضیدان اعداد، کمیت و عملکردها را دستکاری میکند. افرادی که هوش منطقی-ریاضی دارند مهارت زیادی در حل مسئله دارند و از تفکر درباره ایدههای انتزاعی و انجام آزمایشهای علمی لذت میبرند. ریاضیدانها، مهندسان، حسابداران و برنامهنویسان کامپیوتر هوش منطقی-ریاضی بالاتری دارند. هوش منطقی-ریاضی در تبدیل یک فرایند به یک فرمول ریاضی، محاسبات و معادلات پیچیده، طراحی و اجرای یک آزمایش، شرح قیاس و قیاس صوری، توصیف الگوها یا تقارن و تضادها مشاهده میشود.
هوش بصری-فضایی به قابلیتی اشاره دارد که فرد جهان بیرونی را به صورت سهبعدی در ذهن مجسم میکند؛ شیوهای که یک ناخدا یا یک خلبان دنیای سهبعدی را جهتیابی میکنند، روشی که یک بازیکن شطرنج بازی را پیش میبرد یا نحوه کار یک مجسمهساز. هوش بصری-فضایی میتواند در هنر و علم استفاده شود. در گروه هنر، نقاشان، مجسمهسازان، معماران، عکاسان، موسیقیدانها و نویسندگان هوش بصری-فضایی بالایی دارند. در گروه علم، علومی مانند جغرافیا و آناتومی نیاز به هوش بصری-فضایی دارند. هوش بصری-فضایی در خواندن نقشه، چارت، گراف و نمودار، خلق یک فیلم یا آلبوم موسیقی، خلق یک اثر هنری، ساخت یک بازی، حل پازل، طراحی کردن، نقاشی، اسکیس زدن یا مجسمهسازی مشاهده میشود.
هوش بدنی-جنبشی قابلیت استفاده از بدن یا قسمتهایی از بدن مانند دست، انگشتان و پاهاست. افرادی که هماهنگی چشم و اعضای بدن بالایی دارند، افرادی که توانایی خلق چیزی را با استفاده از دستانشان دارند، افرادی که با انجام چیزی آن را یاد میگیرند (نه با دیدن و شنیدن)، ورزشکاران، کسانی که در زمینه هنرهای اجرایی و بدنی کار میکند، بازیگران، شعبدهبازان، ورزشکاران و رقاصان هوش بدنی-جنبشی بالایی دارند. هوش بدنی-جنبشی در خلق یک حرکت یا مجموعهای از حرکات، ساختوساز، برنامهریزی برای سفر و ساخت مصالح دستساز مشاهده میشود.
هوش موسیقی قابلیت فکر کردن به موسیقی، شنیدن الگوهای موسیقی، تشخیص آنها، به خاطر سپردن موسیقی و ریتم و دستورزی با الگوهای آهنگین است. افرادی که هوش موسیقی بالایی دارند نه تنها موسیقی را بهراحتی حفظ نمیکنند، بلکه نمیتوانند آن را از ذهن بیرون کنند، موسیقی برای آنها در همه جا حاضر است. این افراد درک متفاوت و عمیقی از ریتم و نت موسیقی دارند و از ریتم، نواختن و شنیدن موسیقی لذت میبرند. افرادی مانند موسیقیدانان، خوانندگان، رهبران اکستر و آهنگسازان هوش موسیقی بالایی دارند. هوش موسیقی در اجرای یک آهنگ و ریتم موسیقیایی، خواندن یک آهنگ، حفظ الگوهای آهنگین، توضیح شباهتها و تفاوتهای ریتم، ساخت آلت موسیقی و نواختن آن مشاهده میشود.
هوش میانفردی درک انسانهای دیگر است. قابلیتی که هر انسانی به آن نیازمند است، اما در معلمان و مربیان، فروشندگان و بازاریابان، سیاستمداران، مشاوران و متخصصان بالینی بسیار بالاست. این افراد هیجانات، انگیزش، احساسات و افکار دیگران را بهخوبی درک میکنند. به طور کلی، هر کسی که با انسانهای دیگر مداوم در تماس است در محیط میانفردی قرار میگیرد. افرادی که هوش میان فردی بالایی دارند، در برقراری ارتباطات کلامی و غیرکلامی، موفقاند و توانایی حل و فصل چالشها و موقعیتهای سخت گروهی را دارند. هوش میانفردی در پیش بردن یک جلسه، استفاده از مهارتهای اجتماعی برای یادگیری، شرکت در پروژهها، تدریس به دیگری، بازخورد دادن و بازخورد گرفتن از دیگران و استفاده از تکنولوژی مشاهده میشود.
هوش درونفردی به قابلیت درک درونی اشاره دارد، آگاهی از اینکه چه کسی هستید، چه کارهایی میتوانید یا میخواهید انجام دهید، چگونه واکنش نشان میدهید، از چه چیزهایی باید پرهیز کنید و به سمت چه چیزهایی جذب میشوید. افرادی که هوش درونفردی بالایی دارند معمولا از محدودیتها و توانمندیهای خود و احساسات و افکارشان آگاهاند و از ارزیابی خودشان و تجزیه و تحلیل ایدههای گوناگون لذت میبرند. نویسندگان و فیلسوفان، روانشناسان و نظریهپردازان هوش درونفردی بالاتری دارند. هوش درونفردی در طراحی موقعیتهایی که فرد را به موفقیت میرساند، تعیین و دنبال کردن یک هدف، شرح ارزشهای فردی و خودارزیابی مشاهده میشود.
هوش طبیعتگرا در عشق و حساسیت به موجودات زنده (گیاهان و حیوانات) و ویژگیهای طبیعی دنیا (ابر و سنگ و شن)، در یافتن روابط و الگوهای طبیعی و سازگاری با محیط طبیعی اطراف دیده میشود. این قابلیت، در روزگاری که انسان بدوی شکارگر و کشاورز بود، بسیار مهم تلقی میشد. زیستشناسان، گیاهشناسان، جانورشناسان و باغبانان هوش طبیعتگرای بالایی دارند. هوش طبیعتگرا در قابلیت مشاهده پدیدهها، شرح تغییرات زیستمحیطی جهانی و محلی، مراقبت از حیوانات و حیات وحش، اهمیت به محیط زیست، باغبانی، استفاده از تلسکوپ، میکروسکوپ و عکاسی از پدیدههای طبیعی مشاهده میشود.
هوش وجودی به قابلیت پرداختن به سؤالات وجودی و بر مبنای هستی انسان و جهان دلالت دارد. معنای زندگی، معنای حیات، زندگی و مرگ، دنیای پس از مرگ، هستی و وجود از مواردی هستند که افرادی با هوش وجودی بالا بسیار به آنها میپردازند. هوش وجودی روشی نقادانه برای معنا ساختن و معنا بخشیدن به پدیدهها، تفکر عمیق درباره هستی و حیات، ایدهپردازی انتزاعی و تلاشی برای پیدا کردن تصویر بزرگتر از دنیاست. روحانیان، فیلسوفان، رواندرمانگران، مشاوران و انرژیدرمانگران از کسانیاند که هوش وجودی بالایی دارند.
روابط مثبت بین والدین و فرزندان برای رشد کودکان مهم است. روابط مثبت با کودکان…
نوع تفکر شما در مورد تربیت فرزندتان، در ایجاد رابطه با آنها تفاوت ایجاد میکند.…
دنیای دیجیتال بخش جداییناپذیر زندگی ما و فرزندانمان است. در یک دوره جامع آموزشی تلاش…
سلامت روان، بسیار فراتر از وجود برخی از اختلالات است. وقتی صحبت از سلامت روان…
توسعه تاب آوری یک سفر شخصی است و شما باید از دانشی که نسبت به…
کودکان تاب آور میتوانند پس از تجربه شکست، بهبود یابند و به زندگی عادی خود…