از هر والدی که بپرسیم حتماً چیزی برای پشیمانی دارد. حرفی که بر زبان آورده، رفتاری که نشان داده یا حتی کاری که نکرده است. کسی در پس ذهن ما نشسته است و برای هر اشتباه کوچک و بزرگی که در والدگری مرتکب شدهایم از ما انتقاد میکند، سرزنشمان میکند و این احساس گناه و عذاب وجدان در والدگری را چاشنی لحظات والدگریمان میکند.
آنچه در این مقاله میخوانید: |
این موضوع برایتان آشناست؟ اینکه در مقام والد بعضی مواقع فکر کنید که کارتان را درست انجام نمیدهید؟ احساس گناه و عذاب وجدان داشته باشید که سرکار میروید و فرزندتان را تنها میگذارید؟ به والدین دیگر نگاه کنید و فکر کنید چقدر والدین بهتریاند و آرزو کنید مثل آنها و جای آنها بودید؟
خب بگذارید اینطور بگویم، شما تنها نیستید. کمتر والدینی را دیدهام که با عذاب وجدان و احساس گناه دستوپنجه نرم نکنند. درواقع میزان معقول و متعادلی از عذاب وجدان در والدگری و احساس گناه نشاندهندهی عشق، دلبستگی قدرتمند و تعهد ما به پرورش فرزندمان است. اما مسئله شدت تجربهی این احساس است. اصلاً میزان متعادل تجربهی عذاب وجدان و احساس گناه در والدگری چقدر است؟ کم یا زیاد آن را چطور میشود فهمید؟
قبل از آنکه به این پرسشها بپردازیم، بیایید احساس گناه و عذاب وجدان را باهم مرور کنیم. احساس گناه داشتن بهخودیخود احساسی طبیعی است. احساس گناه معمولاً زمانی به وجود میآید که ما آگاه میشویم نتوانستهایم کاری را بهدرستی و به بهترین شکل آن انجام دهیم. این احساس احساسی جاری است، میرود و میآید. اما تلاش میکند به ما بفهماند چیزی اشتباه است و نیاز به اصلاح دارد.
احساس گناه و عذاب وجدان در والدگری وقتی سروکلهاش پیدا میشود که کاری کرده یا حتی نکردهایم و بر فرزندمان تأثیری منفی داشته است. درواقع در انجام «بهترین» کارهایی که میتوانیم برای فرزندانمان انجام دهیم شکست خوردهایم. برای بعضی از ما، احساس گناه و عذاب وجدان در والدگری گیر افتادن بین مسئولیتهایمان در مقام والد و دغدغهها و مسائل شخصی مثل کار و علایق خودمان است. درواقع کشمکش دائم بینِ در اولویت قرار دادن نقشهای مختلفی است که داریم، نقش مادری، پدری، همسری، فرزندی، دوستی و نقشهای اجتماعی و حرفهای. در چنین مواقعی، ما نهتنها نگرانیم که چطور عملکردهایمان بر فرزندمان تأثیر منفی دارد، بلکه از خودمان هم خشمگینیم که در مرحلهی اول اشتباه کردهایم و اکنون خودمان را مجازات میکنیم و اجازه میدهیم شرم و گناه تمام وجدانمان را ببلعد.
در نگاهی کلی، هرکدام از ما معیارهای استانداردی برای خودمان داریم. این استانداردها را ممکن است والدینمان ایجاد کرده باشند یا والدین دیگری که با آنها تعامل داریم، فضاهای مجازی و رسانههایی که استفاده میکنیم یا حتی کتابهایی که میخوانیم. عوامل متعددی جمع میشوند که به ما دیکته میکنند هرکسی چطور «باید» رفتار کند، چطور «باید» والدگری کند، چه چیزهایی درست و چه چیزهایی غلط است. همینجا وقت بگذاریم و فکر کنیم در چه مواردی ما معمولاً احساس گناه و عذاب وجدان میکنیم؟ یا این احساسات را با شدت بیشتری تجربه میکنیم؟
وقتی از والدین میپرسم دلیل اصلی آنها در احساس گناه و عذاب وجدان در والدگری چیست، معمولاً یکی یا تعدادی از این جملات در پاسخهایشان هست:
در اغلب موارد این جملات با عبارت «به حد کافی» همراهاند. اما این «حد کافی» چیست و از کجا آمده است؟
استانداردهای شخصی اغلب از محیط اولیهای که در آن زندگی کردهایم میآید، شیوهی والدگری والدینمان و موقعیتهایی که در نقش کودک در آنها قرار گرفتهایم. تجربیاتی که مای کودک زمانی پشت سر گذاشتهایم. رفتار و عملکردهایی که بهخاطر آنها از والدینمان پاداش گرفتهایم یا بهخاطرشان تنبیه شدهایم. رفتار و اعمالی که ما از والدینمان دیدهایم و میخواهیم عین آنها باشیم یا اعمالی که والدینمان مرتکب شدهاند و ما میخواهیم از آنها فرار کنیم.
همچنین شیوهی والدگری، عادات و استانداردهای شخصیمان پیرامون ارزشهای شخصی، اصول اخلاقی، اعتقادات و تجربیات ما شکل میگیرد. ارزشها و باورهایی که ما آنها را برای خودمان، فرزندانمان و برای جامعه مهم در نظر میگیریم. این ارزشها بر رفتار، رویکرد، تصمیمات و نگاه کلیمان به زندگی و جهان تأثیرگذار است.
ما روزانه در معرض بمباران اطلاعاتیم. هرطرف که سر میچرخانیم با کتابهای تربیتی، کلاسها، دورهها و شیوههای والدگری احاطه شدهایم. ما تلاش میکنیم بخشی از این جریان اطلاعات باشیم، نه برایاینکه لزوماً با اطلاعات روز آشنا باشیم، بلکه چون زیر ذرهبین جامعه و توقعاتی که از ما دارد قرار داریم. والدین ما نهایتاً مجبور بودند زیر ذرهبین قضاوت همسایه و دوست و فامیل قرار بگیرند و از آنها توصیههایی برای والد بهتر بودن دریافت کنند، اما نسل ما مجبور است زیر ذرهبین فضای عمومی قرار بگیرد. به لطف شبکههای اجتماعی، امروزه هرکسی برای خودش یکپا متخصص است و بدون مطالعه نظرات کارشناسانه ارائه میدهد.
چند بار پیش آمده که با دیدن صفحهای در فضای مجازی اعتمادبهنفستان در والدگری از بین رفته است و در عوض پر از عذاب وجدان و گناه و شرم شدهاید؟ چند بار پیش آمده است که فقط با خواندن یک جمله حتی از زبان شخصی غیرکارشناس درمورد شیوههای درست والدگری، قابلیتها و توانمندیهای خودتان را زیر سؤال بردهاید؟ یادمان باشد نسل ما حمایت کمتری از نزدیکان برای پرورش فرزندانش دریافت میکند و بااینحال بهمراتب بارها بیشتر در معرض قضاوت افراد ناشناس و دور است.
احساس گناه و عذاب وجدان در والدگری نهتنها باری روی شانههای ماست، نهتنها نَفَس ما زیر بار این حس گناه به شماره میافتد، بلکه این احساس گناه و عذاب وجدان بر فرزندان ما هم تأثیر میگذارد. عالی شد، نه؟ فکر میکنم با خواندن همین جمله هم حس عذاب وجدان را تجربه کردید! عذاب وجدان از عذاب وجدان داشتن! این دیگر نور علی نور است.
دستتان را به من بدهید. آرام باشید و ادامهی مقاله را بخوانید.
درواقع سطوح متفاوت و درجات مختلفی از عذاب وجدان هست که هر والد میتواند احساس کند. بعضی از والدین احساس گناه و عذاب وجدان را درمورد اشتباهاتی که در رفتار با فرزندانشان مرتکب شدهاند احساس میکنند. این دسته والدین نگراناند که کاری که برای فرزندانشان انجام میدهند غلط باشد و تأثیرات مخربی بر آیندهی آنها بگذارد. این رایجترین نوع عذاب وجدانی است که والدین تجربه میکنند.
اما نوع دیگری از عذاب وجدان هم هست، آن هم بسیار شدیدتر و مخربتر. زمانی که احساس گناه و عذاب وجدان به «احساس بیکفایتی»، «شرم»، «بازنده بودن»، «سرزنش خود» و «بیارزشی خود» منجر میشود. این احساسات وقتی روزانه و دائمی در ما جاری شود، سطح اضطراب بالایی را تجربه میکنیم و بدتر از آن، در بلندمدت این اضطراب مزمن با خودش افسردگی را به همراه میآورد. اگر در فرایند والدگریتان هر زمانی حس اضطراب یا افسردگی را تجربه کردید، بدانید زمان آن است که با متخصص و مشاور درمورد آن گفتوگو کنید.
احساس گناه و عذاب وجدان همچنین حجم عظیمی از سرزنش خود و سرزنش دیگری را با خود به همراه میآورد. خشم، اضطراب، پرخاش و سرزنش دائمی فرزند یا اطرافیان میتواند نشاندهندهی احساس گناه و عذاب وجدان کنترلنشده باشد.
بسیاری از ما از این موضوع غافل میشویم که چطور آشکار و غیرآشکار احساسات و افکارمان بر فرزندانمان تأثیر میگذارد. وقتی بر «به حد کافی» نبودن خودمان در والدگری تمرکز میکنیم، فرزندمان آن را بهصورت «من کافی نیستم» و «من به والدینم آسیب زدهام» درونیسازی میکند. این موضوع بر نوع دلبستگی فرزندمان به ما نیز اثرگذار خواهد بود.
از طرف دیگر، والدین گناهکار اغلب هدف خوبی برای سوءاستفادهی عاطفیاند. فرزند ما ممکن است هدفمند و آگاهانه یا غیرهدفمند و ناآگاهانه دست به این کار بزند، اما مسئله این است که آنها از عذاب وجدان ما استفاده میکنند تا به هرچه میخواهند دست پیدا کنند. فرزندان ما میدانند ما برای کمرنگ کردن احساس گناه حاضریم به روشهای دیگر جبران کنیم، با هدایای بیشتر، پول بیشتر، امکانات رفاهی بیشتر، سهلگیری و چشمپوشی از قوانین بیشتر. درواقع بهاصطلاح حال بیشتری میدهیم تا حس عذاب وجدانمان را کمرنگ کنیم. خرید بیشتر برای فرزندانمان را دلیل و شیوهی جایگزین برای ابراز عشق خود به آنها در نظر میگیریم.
بخشیدن خودمان برای لحظاتی که والدی ایدهآل و عالی نبودهایم سخت اما شدنی است. راههایی هستند که میتوانند در فرایند و مسیر بخشش به ما کمک کنند. بخشش اشتباهاتی که در گذشته مرتکب شدهایم همچنین به ما کمک میکند در بخشیدن خودمان برای اشتباهات احتمالی در آینده هم توانمندتر شویم. چون همهی ما میدانیم که اشتباه کردن بخشی از هویت انسان بودن است و هیچوقت متوقف نخواهد شد.
به من اعتماد کنید. شما والدی خوب، کافی و توانمندید. شما «به حد کافی» هستید. احتمالاً در آینده شک و تردید دوباره به قلب و مغزتان بازمیگردد، اما گفتوگوی مثبت و مشفقانه را با خودتان با صدای بلند تمرین و تکرار کنید.
اولین قدم در بخشش خود بهخاطر اشتباهات گذشته و یادگیری از آنها ترمیم کردن است. ترمیم کردن با اظهار پشیمانی و معذرت خواستن شروع میشود. ترمیم کردن را با گفتوگوی مناسب با فرزندتان آغاز کنید. فرزندانتان در هر سنی که باشند میتوانید ترمیم و گفتوگو را متناسب با سن آنها پیش ببرید. شفاف، کوتاه و ساده گفتوگو کنید. اتفاق را شرح دهید، احساس خود را بیان کنید، به آنها بگویید متأسفید و فکر میکنید اشتباهی در این قسمت مرتکب شدهاید و تلاش خواهید کرد که این اشتباه دیگر تکرار نشود. با عذرخواهی کردن و به زبان آوردن اشتباه، شما اولین قدم را در بخشیدن خود و رها شدن از عذاب وجدان برمیدارید.
مسیر حرکت افکار خودتان را دنبال کنید. سعی کنید پیدا کنید چه تجربیات واتفاقاتی سبب میشود احساس گناه و عذاب وجدان در شما شدت بگیرد. شناسایی کردن سیر افکار و اتفاقات به شما کمک میکند با احساس گناه و عذاب وجدان ناشی از آن بهتر کنار بیایید.
چیزهایی در زندگی هستند که به دلیل محدودیت زمان، انرژی و حتی قابلیت فردی قادر به انجام آنها نیستید. بازنگری انتظاراتی که از خودمان داریم و پذیرش محدودیتها و ناتوانیهایمان به ما کمک میکند آنچه را نمیتوانیم و میتوانیم انجام دهیم با احساس گناه و عذاب وجدان کمتری بپذیریم.
چند بار شنیدهاید: «بهترین خودتان باشید»؟ آیا خواندن این جمله هم به شما عذاب وجدان و احساس گناه میدهد؟ بله، طبیعی است. بگذارید خیالتان را راحت کنم، نیازی نیست همیشه بهترین خودمان باشیم. گاهی ما بدترین خودمانیم، چون در آن لحظه این تنها مدلی است که میتوانیم باشیم. چون ما انسانیم، نه اَبَرقهرمان. بهترین و بدترین روی والدگری خودمان را به یک اندازه در آغوش بگیریم و بپذیریم.
والدگری شغلی تماموقت است. از آن مرخصی بگیرید. زمانهای ثابت و هفتگی برای خودتان داشته باشید و از بار والد بودن خودتان را خلاص کنید، حتی چند ساعت در هفته.
در لحظه بودن را تجربه کنید. اگر در محل کارید فقط روی کار تمرکز کنید و اگر در منزلید، در لحظه حضور داشته باشید.
اگر عذاب وجدان در والدگری را دائم و روزانه تجربه میکنیم، باید بدانیم که روزبهروز فشار این احساسات بیشتر خواهد شد. بعد از چند سال، ما خود را والدی مییابیم که زیر بار خروارها حس عذاب وجدان دفن شده است. بهترین کاری که میتوانیم انجام دهیم ابراز احساسات و افکاری است که تجربه میکنیم. میتوانیم در گروهی دوستانه عضو شویم و صادقانه و بدون ترس قضاوت از احساسات و افکار و اشتباهات خود حرف بزنیم. شنیدن تجربیات دیگران و دانستن اینکه دیگران هم در موقعیتهای مشابه اشتباهات مشابه میکنند در آرامش و پذیرش ما مؤثر است.
اگر به دنبال حل کردن ریشهایتر حس گناه و عذاب وجدانیم هم از مشاور و متخصص کمک بگیریم. احساس گناه و عذاب وجدان قدرتمند است و اغلب ریشه در کودکی دارد. اگر به احساس گناه و عذاب وجدان بهدرستی پرداخته نشود، به احساس شرم، احساس بیارزشی و احساس منفی به خود میانجامد. با شفقت با خودتان و صرف زمان، رهایی از احساس گناه و عذاب وجدان در والدگری امکانپذیر است. بخشیدن اشتباهاتی که در والدگری مرتکب شدهایم استرس، شرم و اضطراب را کمرنگ میکند و کمک میکند از گذشته رها شویم، به اکنون بیاییم و بر لحظه و حال تمرکز کنیم.
وقتی سفر بخشش خود را برای اشتباهات گذشته آغاز کردید، بهمرورزمان میتوانید از ایجاد شدن عذاب وجدان مزمن در آینده جلوگیری کنید. چون صادقانه و شجاعانه بارها با اشتباهاتتان مواجه شدهاید و بزرگوارانه خودتان را بخشیدهاید. حالا شما این قابلیت را دارید که در آینده هم با عذاب وجدان و حس گناه توانمندتر برخورد کنید.
عنوان مقاله را یک بار دیگر بخوانید: هیچکس کامل نیست. این جمله را بسط دهیم به تمام جنبههای زندگی و به تمام نقشهایی که در زندگی ایفا میکنیم. نه من، نه شما، نه والدین بهظاهر اَبَرقهرمان و ایدهآل فضاهای مجازی، هیچکس کامل نیست. اگر بخواهم دقیقتر بگویم، حتی اشیا هم کامل و بینقص نیستند. اشتباه کردن، قضاوت اشتباه داشتن، گفتن چیزهایی که میدانیم نباید بگوییم یا انجام اعمالی که میدانیم نباید انجام دهیم، اسم اینها اشتباه کردن نیست. اسم اینها انسان بودن است. وقتی کارهایی ازایندست انجام میدهیم، خودمان را با تصویر ایدهآل، غیرممکن و غیرواقعی استانداردهای انسانی مقایسه نکنیم. احساس گناه و عذاب وجدان در والدگری احساسی رایج و طبیعی است. ممکن است زمانهایی برسد که فکر کنیم بدترین والد روی زمینیم. اما بگذارید حقیقتی را به شما بگویم، اغلب والدین در زمانهای متفاوت چنین احساسی دارند و اغلب والدین هم اشتباهی از جنس اشتباه ما میکنند. پس خودمان را بیشتر از آنچه باید سرزنش نکنیم و شکنجه ندهیم.
یادمان باشد که فرزندانمان از تمام لحظات و تجربیات زندگی حتی اشتباهات ما در حال یادگیریاند. از تلاش برای کامل و عالی و بهترین بودن دست برداریم. با شفقت و همدلی با خودمان رفتار کنیم. در همین مقاله حداقل چند بار تکرار کردهام، اما هرچقدر از اهمیت آن بگویم کم گفتهام: هیچ انسانی کامل نیست. اگر انتظارات غیرواقعگرایانه از خود داشته باشیم، احساس ناامیدی و بیکفایتی و ناکارآمدی، احساس شرم و بازنده بودن احساس غالب ما در والدگری خواهد شد. واقعگرا باشیم.
روابط مثبت بین والدین و فرزندان برای رشد کودکان مهم است. روابط مثبت با کودکان…
نوع تفکر شما در مورد تربیت فرزندتان، در ایجاد رابطه با آنها تفاوت ایجاد میکند.…
دنیای دیجیتال بخش جداییناپذیر زندگی ما و فرزندانمان است. در یک دوره جامع آموزشی تلاش…
سلامت روان، بسیار فراتر از وجود برخی از اختلالات است. وقتی صحبت از سلامت روان…
توسعه تاب آوری یک سفر شخصی است و شما باید از دانشی که نسبت به…
کودکان تاب آور میتوانند پس از تجربه شکست، بهبود یابند و به زندگی عادی خود…