درک اینکه چرا کودکتان گاهی به دروغگویی متوسل میشود به شما کمک میکند برای مبارزه با این رفتار، راهحلهای مؤثری پیدا کنید. اگر به کلمات (یا اعمال) فریبکارانه فرزند خود و ذهن او نگاهی دقیقتر بیندازید، خواهید توانست مقررات پیشگیرانه خود را، برای جلوگیری از دروغگویی کودک، برقرار کنید. در این مقاله از کودکت، با ۱۱ روش بسیار کاربردی، برای آموزش راستگویی به کودکان آشنا خواهید شد.
کودکانی که اتصال درستی با والدین خود دارند دچار اعتیاد به دروغگویی نمیشوند. این افراد به پدر و مادر خود اعتماد دارند و چنان تصویر خوبی از خود در ذهنشان دارند که برای اعتبار بخشیدن به آن، نیازی به دروغگویی نمیبینند.
با این حال، حتی کودکانی که دلبستهترین روابط را با پدر و مادرشان دارند هم در سن چهار سالگی، از خود افسانه میبافند، در هفت سالگی، استعداد خود را در دروغگویی امتحان میکنند و در ده سالگی، گاهی دروغهای خلاقانهای میگویند. اگر اتصال و ارتباط صمیمانهای با فرزند خود برقرار کرده باشید، وقتی مچ او را هنگام گفتن یک دروغ میگیرید، به صورت خودکار فرض را بر این نمیگذارید که او، دوباره و در موقعیتهای مشابه، دروغ بگوید. در چنین مواقعی، این فرصت را در اختیار کودک قرار دهید که آنچه واقعا اتفاق افتاده است دوباره مرور کند یا به او بفهمانید، در غیر این صورت، شما را به خودش بیاعتماد خواهد کرد.
یکی از بهترین روشها برای آموزش صداقت و راستگویی به کودک ساختن جوی کاملا صادقانه در خانه است. از یاد نبرید، درست به همان شکل که شما حس میکنید کودک چه زمانی دروغ میگوید، فرزندتان نیز میتواند متوجه راست یا دروغ بودن صحبتهای شما شود. بنابراین، اگر کودک شما ببیند زندگیتان سرشار از دروغهای مصلحتی است، یاد میگیرد دروغ گفتن راهی قابل قبول برای پرهیز از عواقب کارهاست.
شاید برایتان تعجبآور باشد که فرزندتان، با مشاهده دروغ گفتن بزرگسالان در زندگی روزانه، چه درسهایی میآموزد. ممکن است دروغ خود را به این شکل توجیه کنید که این گفته واقعا دروغ نیست یا تنها دروغی مصلحتی است که، در مقابل دروغی واقعی، گفتن آن اشکالی ندارد، چرا که میتواند شما را از موقعیتی خجالتآور خلاص کند.
یکی از اصلیترین قسمتهای آموزش صداقت به فرزندتان آن است که هرگز از او نخواهید در دروغ شما شریک شود (برای مثال، با گفتن این جمله معروف: «مامانم/بابام خونه نیست»). به جای گفتن چنین جملهای، میتوانید از او بخواهید بگوید: «مامانم/بابام نمیتونه الان با تلفن صحبت کنه. میشه پیامتون رو بگیرم؟» در موقعیتی که نمیتوانید چیزی را در اختیار کودک قرار دهید، راه سادهتر یعنی دروغگویی را انتخاب نکنید و به او نگویید آن شیء دیگر موجود نیست.
چشمان تیزبین فرزند شما همه چیز را میبیند و شما بهسختی میتوانید واقعا کودک را فریب دهید. شما به فرزندتان دروغ میگویید و او خواهد فهمید، به این دلیل ساده که شما را بهخوبی میشناسد. فقط بگویید: «الان نمیتونم اون رو بهت بدم» و تلاش کنید کودک این گفته را از شما بپذیرد.
همچنین، شریک کودک در دروغگوییاش نشوید. اگر فرزندتان، به دلیل خستگی یا سهلانگاری، تکالیف مدرسهاش را انجام نداده است، به او اجازه ندهید شما را قانع کند تا یادداشتی برای معلم او بگذارید که پرینتر کامپیوتر شکسته بوده و تکالیف به این دلیل انجام نشده است. مشارکت در دروغگویی کودک مجوز انجام این رفتار را برای فرزند شما صادر میکند و به او یاد میدهد چه ساده میتوان از عواقب تصمیمات نادرست فرار کرد.
کودک خود را قانع کنید که او را، درست به همان شکلی که هست، دوست دارید. با گفتن «من نمره ۱۶ واقعی رو از نمره ۲۰ دروغی بیشتر دوس دارم»، به کودکی که در حال نشان دادن نمرات واقعیاش است صداقت را میآموزید. کودکی که میداند مقبولیتش در خانواده مشروط به چگونگی عملکردش در مدرسه نیست انگیزه کمتری برای دروغ گفتن خواهد داشت.
از قضاوتهایی مانند «تو یه دروغگویی!» یا «چرا هیچوقت نمیتونی راستش روو بگی؟» بپرهیزید. کودکان، غالبا با برچسبهایی که والدین به آنها میزنند، خود را میشناسند و تعریف میکنند. برای کودک، داشتن برچسبی بد بهتر از هیچ برچسبی نداشتن است. حداقل، «دروغگو بودن» هویتی معلوم است. یک برچسب، حتی برچسبی بد، میتواند به رسالتی تبدیل شود که خویشتن کودک را تحقق میبخشد. به همین دلیل، آموزش راستگویی به کودک سادهتر میشود، اگر از چنین عبارتی استفاده کنید: «الان شبیه خودت نیستی. تو معمولا به من راست میگفتی.» از او نپرسید: «داری دروغ میگی؟»، بلکه بگویید: «آیا واقعا همین اتفاق افتاد؟»
اگر فرزندتان تمایل به دروغگویی دارد، به جای فراهم کردن زمینه دروغ گفتن و پنهانکاری در خانه، او را کاملا منصفانه و باملایمت با عواقب رفتارهای ناخوشایندش مواجه کنید. اگر دوست ندارید دروغ بشنوید، از پرسیدن سؤالهای غیرضروری پرهیز کنید. برای مثال، وقتی فرزندتان در مقابل یک شیرینیخوری شکسته ایستاده و خردههای بیسکوییت نیز به دستهایش چسبیده است، مسخره است اگر بپرسید آیا او ظرف را شکسته است یا خیر. بیشک او این کار را کرده است، بنابراین، با انصاف هر چه تمامتر، او را با کاری که انجام داده است روبهرو کنید.
یکی از بخشهای اساسی آموزش صداقت و راستگویی به کودک رساندن این پیام به اوست: «من ازت انتظار دارم راستش رو بگی.» به بیان دیگر، فرزند شما نباید احساس کند، در این مورد، گزینه دیگری دارد. از یاد نبرید، کودکان از نظر ذهنی آماده رویارویی با تصمیمگیریهایی نیستند که وابسته به موقعیتاند و به آنها میگویند: «وقتی کار راحتی بود، راستش رو بگو. اما اگر با مسئله سختی روبهرو شدی، میتونی دروغ بگی.» او به قدر کافی، در دوران دبیرستان و دانشگاه، با این طرز تفکر مواجه خواهد بود. وقتی فرزند شما بداند از او چه انتظاری دارید، آن را سادهتر برآورده میکند.
همیشه دروغ فرزندتان را اصلاح کنید. به او اجازه ندهید خیال کند از راست گفتن فرار کرده است. کودک را با کاری که انجام داده است مواجه کنید و به او بفهمانید ناراحت و ناامید شدهاید. در چنین موقعیتی، کودکی که وجدان داشته باشد خود را با احساس پشیمانی تنبیه میکند. اعمال تنبیههای بیشتر به موقعیتی که در آن قرار گرفتهاید بستگی دارد. شما، به عنوان والد، باید شرایط را طوری تنظیم کنید که تمام عواقب ذاتی و طبیعی آن اشتباه متوجه کودک شود. از یاد نبرید، دروغگویی گاهی اتفاق میافتد و این طبیعی است، اما اگر کودک شما به دروغ گفتن عادت کرده است، باید نگران شوید و از راهنمایی و کمک مشاوران خبره استفاده کنید.
برای آموزش صداقت به کودک، در هر فرصت مناسبی، از اهمیت «راستگویی» صحبت کنید. در این زمینه، لازم نیست آنقدر صبر کنید تا در بحرانی گیر بیفتید که هر چه میگویید حالت موعظه به خود بگیرد. درباره موضوعات گستردهتر، مانند اهمیت صداقت در بروشورها و تبلیغات، نقش صداقت در سادهتر شدن زندگی (دشواری دروغهایی که باید برای پوشاندن هم گفته شوند) و اینکه چگونه در نهایت صداقت است که از پرده بیرون میافتد، با فرزند خود حرف بزنید.
رخدادهای جاری و پیشامدهای خانوادگی بستر خوبی برای تحلیل از منظر صداقت و راستگویی هستند. به کودک بگویید افراد راستگو چگونه احترام دیگران را کسب میکنند. در نهایت، داستانهایی را که در مدح راستگویی و مذمت دروغگویی نوشته شدهاند (مانند داستان چوپان دروغگو) برای کودک تعریف کنید.
یکی از نکات خوشایند درباره کودکان، بهخصوص آنها که سن کمتری دارند، این است که بهشدت راستگو هستند. اما این راستگویی را گاهی در مواقع بدی بروز میدهند: «عمه، چقدر بوی بدی میدی!» یا «تو اصلا قشنگ نیستی.» از جملاتی هستند که هر کودکی ممکن است بهراحتی بر زبان جاری کند.
به همین دلیل، بخشی از آموزش صداقت به کودکان باید به این موضوع اختصاص یابد که گاهی در صورتی که راست گفتن باعث خدشهدار شدن احساسات کسی میشود، بهتر است کلا سکوت کنند: «گاهی وقتا بهتره نظرت رو پیش خودت نگه داری.» در چنین مواقعی، در حالی که نمیخواهید خلوص و صداقت فرزندتان را مختل کنید، به او آموزش میدهید باید احساسات دیگران را نیز در نظر بگیرد. این گفته بامبی را به فرزند خود گوشزد کنید: «اگر نمیخوای چیز خوبی بگی، اصلا هیچی نگو.»
«شاید تو انقدر دلت این اسباببازی رو میخواسته که تصور کردی اندرو واقعا اون رو بهت داده. میخوای بهش زنگ بزنیم و این رو ازش بپرسیم؟» این جمله فرصت خوبی به کودک شما، که اسباببازی دوستش را از منزل او آورده است، میدهد که دروغ خود را اصلاح کند. شاید هم دوستش واقعا اسباببازی را به فرزندتان داده باشد. در اینباره، شما باید نقش یک کارآگاه را بازی کنید و به فرزند خود کمک کنید از حقیقت پرده بردارد، هم برای خودش و هم برای شما. کودکان این توانایی را دارند که طوری با خودشان حرف بزنند تا داستانی تخیلی را، که خواستهشان را برآورده میکند، باور کنند. وقتی فرزند شما به هفت سالگی رسید، بهتر قادر است میان تظاهر کردن و گفتن داستانهای خیالی، که به قصد فریب دادن طراحی شدهاند، تمایز قائل شود.
گاهی شما میدانید کودک به شما دروغ گفته است و تصمیم دارید این تجربه منفی را به درسی اخلاقی تبدیل کنید. برای این کار، او را ببخشید. اگر بتوانید جوی را در خانه و گرایشی را در فرزند خود ایجاد کنید که در آن صداقت بهترین سیاست باشد و اگر بتوانید خود حقیقی کودک را به بهترین شکل بپذیرید، گام بزرگی در مسیر ساختن اعتماد و جلوگیری از دروغگویی کودک برداشتهاید.
شما چه تجربهای از آموزش راستگویی و صداقت به کودک خود دارید؟ فراموش نکنید هر سوال یا نظری در این زمینه داشته باشید میتوانید در قسمت نظرات یا در شبکههای اجتماعی کودکت با ما در میان بگذارید.
روابط مثبت بین والدین و فرزندان برای رشد کودکان مهم است. روابط مثبت با کودکان…
نوع تفکر شما در مورد تربیت فرزندتان، در ایجاد رابطه با آنها تفاوت ایجاد میکند.…
دنیای دیجیتال بخش جداییناپذیر زندگی ما و فرزندانمان است. در یک دوره جامع آموزشی تلاش…
سلامت روان، بسیار فراتر از وجود برخی از اختلالات است. وقتی صحبت از سلامت روان…
توسعه تاب آوری یک سفر شخصی است و شما باید از دانشی که نسبت به…
کودکان تاب آور میتوانند پس از تجربه شکست، بهبود یابند و به زندگی عادی خود…